شنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۶

Shahyad Tower - برج شهیاد

در زمانی که کشور ایران به دوره اوج شکوفایی و رفاه و سازندگی خودش رسیده بود و ثروت ملی ایران به اندازه ای بود که ایران به کشورهای آمریکا و آلمان و فرانسه و انگلیس وام میداد ، محمدرضا شاه فقید تصمیم بزرگی گرفت و اون هم نشون دادن عظمت و بزرگی کشور ایران به جهانیان بود با برگزاری جشن های باشکوهی که در جهان تا اون زمان بی مانند بود یعنی جشن های 2500 ساله . قبل از شروع جشن ها نیاز بود که شهر تهران که پایتخت ایران بود , شبیه پایتخت های مدرن دنیا بشه . همونطوری که در همه شهرهای مدرن ، نماد و سمبلی قرار داده بودن برای معرفی اون شهر و یا کشور در دنیا , تهران هم نیازمند چنین نمادی بود برای معرفی به جهانیان . برای نمونه همه برج ایفل رو نماد فرانسه میدونستن یا مجسمه آزادی رو نماد نیویورک یا کاخ سفید رو نماد واشنگتن یا برج پیزا نماد ایتالیا بود و تهران هم به نمادی برای شناسانده شدن نیاز داشت . در واقع شاهشاه هم مانند سایر افراد وطن پرست ایرانی , رویاهایی در مورد زنده کردن تاریخ پر شکوه ایران باستان در سر داشت و زمانیکه همه مردم ایران در رفاه کامل بودن و فقیر و گدایی وجود نداشت و ایران به سرعت در حال پیشرفت و تبدیل شدن به کشوری پیشرفته و مدرن بود , میبایست این پیشرفت ها به مردم جهان نشون داده میشد تا جایگاه ایران بعد از قرن ها به همون جایگاهی که زمانی داشت , برسه . اما اين رويا تا حدودي مبهم و ضد و نقيض بود . شاه از یک طرف میخواست گذشته ایران در زمان هخامنشیان رو زنده کنه و از طرفی دنبال الگوهای مدرن در ایتالیا و فرانسه می گشت و از طرف دیگه میخواست روح اسلامی بودن رو هم در کالبد همه اینها به زور جا کنه تا اقلیت مذهبی رو هم در دست داشته باشه چون متاسفانه شاه ذاتن شخصی مذهبی بود و معتقد !!
 شاهنشاه هنگام سخن گفتن از تمدن بزرگ ایران ، از واژه عبور از دروازه ای برای رسیدن به شکوه باستانی ایران بسیار تاکید میکرد . بنابراین ساخت چنین دروازه ای در دستور كار قرار گرفت تا آرزوي شاه که در قالب یک بنای یادبود بود برآورده بشه . شوراي جشن‌هاي 2500 ساله در آبان 1338 خورشیدی به رياست سناتور جواد بوشهري و دستور فرح پهلوی تاسيس شد . برج شهياد يكي از پروژه‌هاي گوناگون اين شورا بود كه در واقع از نظر اختصاص بودجه و اثر گذاری ، پروژه‌اي كوچک به شمار مي‌ رفت در مقایسه با برنامه های عظیمی که برای برپایی جشن های 2500 ساله در نظر گرفته شده بود . در سال 1343 خورشیدی سناتور بوشهري ، به دستور فرح دیبا سفارش ساخت دروازه يادبود رو به دفتر معماري جشن های 2500 ساله داد كه مديرعاملش امير نصرت منقّح بود .
پس از چند ماه طرحي براي يک دروازه نمادين شبیه به ایوان کسرا در کاخ تیسفون كه كار مشترک گروه منقّح ، شريعت‌زاده ، ميرحيدر و محمد تهراني بود ، با هزينه 6 ميليون تومان به دفتر بوشهري داده شد . گرچه اين طرح اوليه كه شبيه تاق پيروزي بود همه شرايط لا‌زم رو داشت مانند : منحصر به فرد بودن و تاثيرگذار بودن و به يادماندني بودن اما با پافشاري سپهبد يزدان ‌پناه و سپهبد جهانباني نظر شاه درباره اين بناي يادبود عوض شد . روياي شاه ابعاد بزرگ‌ تري پيدا كرد تا اين بنا نه تنها يادبود خود او ، بلكه نياكان سلطنتي‌ پهلوی هم باشه . بنابراين ناگهان طرح با اين توجيه كه به اندازه كافي شکوه و بزرگی نداره از سوی شاهنشاه رد شد . در همين حال برگزاري جشن‌هاي 2500 ساله هم ابعاد عظيم رتري يافت . اين دروازه ی جديد ، كه بهرام فره ‌وشي ( ايران‌شناس بی همتای زرتشتي )  نام شهياد رو برای اون انتخاب کرد ، مي‌ بايست نه تنها بناي يادبود سلطنت پر شکوه پهلوي ، بلكه نشان عظمت پادشاهان گذشته امپراطوري ايران مانند داریوش و کوروش بزرگ هم می بود . پس از رد پروژه ، به درخواست جامعه معماران و اصرار تیمسار جهانباني قرار شد براي انتخاب طرح اين پروژه يک مسابقه ملی برگزار بشه . پس ، در دهم شهريور 1345 خورشیدی آگهي مسابقه در ستون كوچكي در روزنامه اطلا‌عات چاپ شد . شركت در اين مسابقه براي همه معماران آزاد بود و مانند امروزه نبود که تمامی طرح ها به سپاه داده بشن و ابتدا فامیل ها و آقا زاده ها اونها رو بررسی کنن و اگر سودی درش نبود و جایی برای کلاهبرداری و اختلاس نداشت , به مردم واگذار بشن .
زميني هم كه به اين طرح اختصاص يافت در تقاطع محور شرقي - غربي اصلي تهران یعنی بلوار آيزنهاور كه به فرودگاه مهرآباد میرسید قرار داشت که اون زمان بهش سه راه فرودگاه میگفتن و پونک رو به امامزاده داوود وصل میکرد و خاکی هم بود . اين مسير بعدها به بزرگراه تهران ساوه تبديل شد . 375،122 مترمربع زمين كه براي طرح درنظر گرفته شد ، اون رو به يكي از بزرگ‌ ترين ميدان‌ هاي دنيا تبديل ‌كرد . سايت پروژه بيضي شكل بود و مي ‌بايست بزرگ ‌ترين ميدان تهران باشه .
دلیل انتخاب این محل و نزدیکی اون به فرودگاه بین المللی مهرآباد این بود که : همه رهبران جهان ، رئيس‌جمهورها و پادشاهان و بسياري از شخصيت‌ هایی که به اين مراسم دعوت شده بودن ، از فرودگاه مهرآباد وارد شهر تهران مي‌شدن و برج شهياد مي‌بايست به عنوان دروازه ورودي شهر تهران عمل میکرد و معماری باشکوه اون قرار بود تاثیر زیادی بر روی مهمانان جشن های 2500 ساله بگذاره و اونها رو به تحسین وادار کنه .
 برنامه‌هاي متنوعي هم در سالن‌ هاي زير زمين شهياد براي مهمانان تدارک ديده شده بود : بازديد از تونل تاريخ ، نمايشگاه تحقيقات ايرانيان و برنامه‌هاي متنوع صوتی و تصویری . به اين ‌ترتيب مسابقه گسترده تر و بخش‌هاي ديگري هم بهش اضافه شد ، مانند موزه 25 قرن شاهنشاهي ایران ، يک تونل تاريخي ، سالن مالتی مدیا به شكل نقشه ايران ، سالن VIP و بسياري فضاهاي ديگه كه فراتر از حوزه يک تاق ساده بود و بودجه‌اي 40 ميليون توماني نیاز داشت .
 براي درک معماري برج شهياد ، بايد نگاهي به گرايش هنري رايج درايرانِ سالهاي 1330 - 1340 بياندازيم ، كه با آزادي نسبي و رفت‌ و آمد بسياري از ايراني ‌ها به كشورهاي غربي همراه بود . در اين دوران ، هنرمندان ايراني در واكنش به دانش و علوم در غرب ، بر اون شده بودند كه با مخالفت با الگوهاي غربي و تاكيد بر ريشه‌هاي فرهنگ ایرانی ، به آثارشون هويت ملي ببخشن . هويت ملي ديگه نه تنها یک مساله سياسي ، بلكه زمينه اصلي مباحثات هنري هم بود . به هر حال آگهي ‌اي كه در روزنامه اطلا‌عات شهريور 1345 چاپ شد ، در گوشه‌ اي از اون با حروف ريز اعلا‌م مي‌كرد كه همه معماران مي‌تونن در مسابقه شركت كنن و در انتخاب سبک متناسب با ميدان آزادن فقط ارتفاع بنا نبايد بيشتر از 45 متر باشه به دلیل نزدیکی به فرودگاه !! به گفته عبدالمجيد ا‌شراق ، سردبير مجله هنر و معماري 21 شركت‌كننده كه در اون زمان تعداد قابل توجهي بود ، طرح‌هاشون رو ارائه دادن . 21 پروژه ، هر يک روي دو تابلوي بزرگ در يكي از ساختمان‌هاي کاخ سعد‌آباد براي گروه داوران به نمايش گذاشته شد . به گفته حسين امانت ، گروه داوران شامل فروغي ، سيحون ، غياثي ، كوهنگ و شروين بودند .  و سرانجام : حسين امانت ، معمار 24 ساله كه به تازگي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران فارغ‌ التحصيل شده و يكي از دانشجويان مورد علا‌قه سيحون بود برنده اعلا‌م شد . 40 سال بعد سيحون در این رابطه گفت : به عنوان داور ، از طرح امانت واقعن دفاع كردم و سهم بزرگي در برنده شدنش داشتم !! اما حسین امانت چه کسی بود ؟ 
حسين امانت در سال 1321 خورشیدی در تهران در خانواده ای بهایی متولد شد . در سال 1339 وارد دانشگاه تهران شد . حسین امانت یکی از معماران بزرگ ایرانی به شمار میاد و ساختمان های مهمی رو طراحی و ساخته هم در ایران و هم در خارج از کشور مانند ساختمان بو علی سینا در دانشگاه آریامهر یا همون شریف یا ساختمان میراث فرهنگی و ساختمان سفارت ایران در چین و .. حسین امانت  سپس درآتليه غيائي ثبت نام نمود . سيستم دانشكده هنرهاي زيبا در اون زمان از بوزار فرانسه گرفته شده بود یعنی دانشجويان يک استاد رو انتخاب و 6 سال تحصيلي رو در آتليه او كار مي‌كردن . متاسفانه غيائي در سال 1342 به مدت دو سال زنداني شد به جرم زد و بندهاي غيرقانوني در پروژه ساختمان مجلس سنا به سرپرستي فروغي . با زنداني شدن غيائي ، سيحون اين آتليه رو اداره کرد و بنابراين امانت هم يكي از دانشجويان سيحون شد . ايرج كلا‌نتري كه دو سال از امانت بزرگ‌ تر بود در موردش چنین گفته : او در طراحي دستي قوي داشت ، كنجكاو بود و اغلب در جلسات دفاعیه که هر هفته در دانشکده برگزار می شد و حضور دانشجویان در آنها آزاد بود ،شرکت می کرد . همچنین او در اغلب سفرهاي سيحون شركت مي‌كرد و محموع اینها باعث دید بازتر و دانش فراتر وی در بین سایر دانشجویان شده بود . حسین امانت به دلیل بهایی بودن و مبارزه حکومت اسلامی با بهاییان در سال 1980 میلادی مجبور به ترک ایران شد و در کانادا مقیم شد .

ايدهء اصلي طرح ، 4 تاق معماري ايراني بود یعنی : چهار ستون افراشته كه با گنبدي چهار بخشي پوشانده مي‌شن . در شهياد ، ستون‌ها در سيستم پيچيده‌اي از خميدگي ‌ها با زیبایی تاب برمي‌دارن و بالا‌ مي ‌رن و در نهايت به محوطه ميدان مانندي در بالا‌ترين نقطه مي‌رسن . سابقه اين مفهوم ، در مقياسي كوچكتر در سر درِ ورودي دانشگاه تهران ديده مي‌شه كه كوروش فرزامي اونو در سال 1344 طراحي كرد و سال 1346 ساخته شد . نقشه برج شهياد چهار ستون يا در واقع چهار پشت‌ بند رو نشون ميده كه مستطيل شكل نيستن بلكه شكلي پيچ‌خورده دارن .
نقشه ميدان دقيقن از سقف مسجد شيخ‌ لطف‌ الله گرفته شده ، فقط به جاي يک دايره ، در اينجا دو بخش از دو بيضي با كانون‌هاي متفاوت وجود داره . بیشتر طرح‌ هاي پروژه مانند اين طرح رو روح ‌الله نيک خصال با نقشه‌هاي پيچيده هندسي و با الهام از نمونه‌ هاي تاريخي و با چرخشي مدرن پرورانده . گرچه نيک ‌خصال در آن دوران دانشجوي سال سوم بود و در دفتر امانت كار مي‌كرد ، اما به گفته امانت در هندسه نابغه بود و بنابراين مسئوليت طرح ‌هاي اجرايي مقدماتي به او سپرده شد . البته طراحي سازهِ توسط دانكن مايكل كه شرکت خارجی 8 Over Arup انجامش داد ، كمک بزرگی به سازمان‌دهي هندسي اين طرح‌ها كرد . ارتفاع 45 متري برج به دليل نزديكي به فرودگاه به طرح امانت تحميل شده بود و به همین دلیل برج شهیاد چندان به نظر بزرگ نمیرسه و شکلی جمع شده و پهن به خودش گرفته . طراحي كاشي‌ كاري با الهام از دم طاووس كار حسين امانته و نمونه‌ این کار رو سیحون در كاشي‌ كاري‌ هاي مسجد وكيل شيراز انجام داده . نماي شمالي - جنوبي يادآور معماري سلجوقي هست . جالب‌ترين نكته در مورد برج اینه که برج بدون ستون‌هاي پايه طراحي شده . طرح گنبد اصلي كه تكيه‌ گاه بام هست و برخي گنبدهاي كوچک‌ تر داخل بنا ، روايت مدرن گنبدهاي سنتي سلجوقي هستن . امانت در این رابطه گفته : این طرح‌ها رو از مسجد جامع اصفهان الهام گرفته و در آخر طراحي پنجره‌هاي بالا‌ي ساختمان ، يادآور برج ‌هاي سلجوقي و غزنوي هستن و با برج طغرل مقايسه شده .
در ساخت این برج ابتکارات عجیبی به کار رفته که در زمان خودش بی نظیر بوده و بیشتر شبیه معجزه ! برای نمونه اينكه در دهه 60 ميلا‌دي که کامپیوترهای بسیار ابتدایی در حد ماشین حساب تازه به بخش معماری راه پیدا کرده بودن و فقط هم در انحصار چند شرکت خارجی بودن ، با کمک همین کامپیوترهای ابتدایی و مسخره ابعاد و مكان دقيق هر سنگ نمای برج شهیاد رو تعیین کردن که باعث شگفتی زیادی بود و امروزه با برنامه هایی مثل اتوکد مهندسان ایرانی حتا نمیتونن سازه ها رو درست طراحی کنن . در ساخت نمای این برج 25 هزار قطعه سنگ در 15 هزار اندازه مختلف ، از 40 سانتيمتر تا 6 متر به كار رفته . كنار هم چيدن اين سنگ‌ها خود معمايي بوده مشابه پازلی سه بعدی . مهندسان سازه پروژه از شركت معتبر  Arup  rOve  و شركا بودن و مايكل دانكن سرپرست پروژه بود . يک نوآوري فني ديگه به‌ خصوص براي اون دوران و در اونهم در ايران در حال توسعه ، استفاده از بتن هایی با رنگ‌ها و بافت‌هاي گوناگون براي پوسته داخلي ساختمان بود که بسیار با ارزش و مبتكرانه بوده در اون زمان . نکته جالب دیگه این بود که تمام گروه سازندگان ، ايراني بودند ، موضوعي كه امروز هم حسین امانت و هم حقيقي به اون افتخار میکنن . برای اینکه در زماني كه كارشناسان خارجي در ايران بسيار فعال بودن و تقریبن هر کاری رو خارجی ها در ایران انجام میدادن ، گروه معماران اين پروژه و محسن فروغي به عنوان ناظر اصلي ، تصميم گرفتن كه يک گروه كاملن ايراني داشته باشن بجز بخش نقشه‌هاي سازه‌اي كه  Arup rOve اونها رو طراحي كرده بود جايي در بنا نيست كه ابداعات تكنيكي و طرح‌هاي خلا‌قانه استثنايي ایرانی ها درش به چشم نخوره . تونل ورودي اصلي برج شهیاد هم خودش شاهكار مهندسان ایرانی به شمار میاد !!
بعد از ورودي اصلي ، راهروي تونل مانندي به نام گذرگاه پيشينيان هست كه به تونل تاریخ معروف هست . داخل ديوارهاي اين راهرو ، چهار ويترين بسیار بزرگ كار گذاشته شده كه Knoll International اون‌ها رو طراحي كرده .
انتهاي ورودي اصلي ، كتابخانه مركزي و در ادامه راهروي شمالي كتابخانه ، بخش اداري قرار داره . و اما یکی از ویژگی های جالب این ساختمان که حسین امانت تاکید زیادی بر اون ها داره ، وجود چند درِ سنگي به وزن تقريبي هفت تن و از سنگ گرانيت يكپارچه ست كه بر محوري فلزي مي‌چرخن و اون‌ها رو پيمانكار سنگ پروژه ، غفار داورپناه كار گذاشته . نکته افتخار آمیز اینه که حسین امانت و همكارانش كه شاگردان سيحون بودن ، در زمان ساخت برج شهياد از هم دوره‌‌اي‌ هاشون در غرب جلوتر بودن . اين معماران جوان تازه فارغ ‌التحصيل شده تونستن فضاهايي رو بوجود بیارن که درتاريخ معماري جهان سابقه نداشته و پس از اونها تازه در دهه 80 میلادی معماران غربی تونستن به چنین ابداعاتی برسن !
ویژگی طراحی حسین امانت که بهایی بود و به همین دلیل مورد غضب حاکمان ایران قرار گرفت ، به قدری ممتاز و قوی بود که حتا دیوانگان حکومت اسلامی هم نتونستن بر طرح این ساختمان ایرادی بذارن و اونو بعنوان نماد سلطنتی , نابود کنن بلکه برعکس از این برج بعنوان نمادی بر مثلن آزادی استفاده شد و نام مسخره ای بنام آزادی برش گذاشتن که با واقعیت 180 درجه فرق داشت و در واقع از زمان روی کار آمدن حکومت اسلامی , مردم ایران که زمانی آزاد ترین و خوشبخت ترین مردم روی زمین بودن , به زندانیانی مفلوک تبدیل شدن و روز به روز هم اسیرتر و بدبخت تر ..  از برج شهیاد به عنوان یک نماد استفاده های بسیاری شده : روی اسکناس ها ، پوسترهای تبلیغاتی ، تبلیغات روزنامه ها و هر چیزی که به شهر تهران و یا ایران مربوط میشد .. با این همه همیشه عده ای در حکومت اسلامی بودن که دچار توهم و بیماری ، و ناراضی از وجود ساختمانی که نماد شکوه تاریخی ایران و سلطنت پرشکوه پهلوی بود تا ایکه در سال 1371 خورشیدی کرباسچی ، شهردار کلاهبردار وقت تهران ، پیشنهاد کرد ساختمان جدیدی به عنوان نماد جمهوری اسهالی ساخته بشه . از  اونجایی که در طول این سالها بزرگان معماری ایران یا فوت کرده بودن یا از ایران فراری شده بودن و یا خانه نشین بودن و نسل جوان هم بیسواد بودن و نمیدونستن که معماری اسلامی دقیقن چی هست و سلجوقیه یا تیموری یا مغولی یا صفوی یا قاجاری یا اسپانیایی یا هندی , در آخر به سراغ شناخته ترین نماد اسلامی یعنی مناره رفتن !!!!! غافل از اینکه برج های مخابراتی مشابهی در دنیای غرب قبلن ساخته شده بود . برج میلاد بعنوان نمادی جایگزین شهیاد ساخته شد و قرار بود بعنوان سمبل حکومت اسلامی تبدیل بشه و بلندترین برج خاورمیانه ! اما مناره ای که میبایست در یکسال ساخته میشد , 17 سال طول کشید ساختش , و در تمام منطقه ، کشورهای عربی برج های بلندی ساختن که در جهان رتبه اول رو گرفتن و این مناره بدترکیب هرگز نه به چشم ایرانیان اومد و نه جهانیان و نه معروف شد .. برج و میدان شهیاد همچنان بعنوان زیباترین و معروف ترین بنای ایران شناخته میشه و با بازسازی ای که چند سال قبل با هزینه 30 میلیون تومانی شد , همچنان مثل نگینی در تهران میدرخشه ...

میدان و برج شهیاد , دومین میدان بزرگ ایران ، در نزدیکی فرودگاه مهرآباد و بصورت بیضی ساخته شده . باغچه های میدان بصورت 6 ضلعی شبیه خانه های کندوی عسل ساخته شدن و نمای میدان از آسمان بسیار زیباست .. طول برج 63 متر و ارتفاعش 45 متر هست که به دلیل نزدیکی با فرودگاه مهرآباد ارتفاع اون رو کوتاه گرفتن به دلایل امنیتی . کل بنا سه طبقه ست و دارای 4 آسانسور و 286 پله . همچنین در ساخت این برج 46 هزار قطعه سنگ بوسیله دست تراشیده و در نمای اون بکار رفته . میدان و برج تنها بخش کوچکی از مجموعه بزرگی هستن که در این مکان قرار گرفته و این برج در واقع شبیه لانه موریانه ها , از زیر زمین تا طبقات بالا شامل تعداد زیادی موزه و فضاهای دیدنی و راه پله و .. هست که دیدن اونها از دیدن خود برج جذاب تره . یکی از جالب‌ترین خصوصیات این برج که کمتر بهش دقت شده اینه که هر زمان به بالای سر خودتون در داخل برج نگاه کنین هیچ سقف بسته ای دیده نمیشه و همیشه یک فضا و قسمتی رو به سمت طبقات بالاتر باز میشه و تا آخر برج که به آسمان باز میشه , به همین شکل طراحی شده . این برج در سال 1348 خورشیدی به دستور مستقیم شهبانو فرح پهلوی با طراحی بی نظیر مهندس حسین امانت برای یادبود جشن های 2500 ساله ساخته شد و از اون زمان نمادی برای شناسایی شهر تهران . معماری بکار رفته در این برج تلفیقی از معماری دوران هخامنشی و ساسانی و پس از اسلام هست و یکی از دلایلی که در دوران سیاه انقلاب این برج نابود نشد , معماری اسلامی بکار رفته در اون بوده . برج و میدان شهیاد در تاریخ 24 دی ماه سال 1350 خورشیدی آماده و گشایش یافت . در مقایسه با مقیاس عظیم این میدان و برج با مناره بد ترکیب میلاد و تکنولوژی اون زمان که حتا برای بردن خاکها از شتر استفاده میشد در پاره ای از مواقع , جالبه بدونید که مجموعه شهیاد تنها در 28 ماه ساخته شد و مناره بدترکیب میلاد 17 سال ساختش طول کشید !!! در مراسم جشن گشایش این مجموعه شهبانو فرح پهلوی و محمدرضا شاه فقید حضور یافتن و سپس برای اولین بار در ایران از منشور حقوق بشر کوروش که به امانت از موزه بریتانیا گرفته شده بود , در این مکان رونمایی شد .

ادامه عکس ها ...

همه عمرم برای رفتن به میدان شهیاد اشتیاق داشتم . از کودکی هر بار که به فرودگاه مهرآباد می اومدیم تا مسافری رو بیاریم و یا خودمون به قصد سفر میرفتیم , حسرت رفتن به وسط  میدان رو داشتم اما تنها در همین ده سال اخیر بود که فهمیده بودم میدان شهیاد تنها میدان و یک برج ساده نیست و داخل برج هم موزه هست و فضاهای زیادی داره . هیچ وقت فرصت دیدنش برام پیش نیومده بود و دلایلی هم داشت . دور بودنش از  محل زندگیم ، نبود محلی برای پارک اتومبیل ، شلوغی میدان و وجود آدم های نه چندان جالب در این مکان که باعث میشد تنهایی نتونم برم برای بازدید و احساس امنیت نمیکردم بخصوص با داستان هایی که اونجا افتاده بود و شنیده بودم . مثل همیشه که پروژه ها چندین بار تکرار میشن ، نخست برای گرفتن نمای شب از میدان و برج ، شبی که هوا تمیز بود و باد می اومد رو انتخاب کردم . قرار گرفتن میدان در غرب تهران که مسیر عبور جریان هوا به داخل تهران هست باعث میشه این منطقه تقریبن هوای تمیزتری داشته باشه اما وجود شلوغی بیش از اندازه همچنان مشگل زاست .. با این همه انتخاب روز بادگیر و خلوتی شب , فرصت بهتری بهم میداد . با ماشینی که کرایه کرده بودم در جهت های مختلف میدان قرار گرفتم و با سه پایه عکس ها رو گرفتم .. شهرداری مثلن لطف کرده بود و نور های رنگی روی برج انداخته بود که هر چند دقیقه یکبار برج به یک رنگ متفاوت در می اومد که همین باعث زشت شدن شدید اون میشد بخصوص استفاده از رنگ های جیغ و جوادی که همین هم عکاسی منو سخت کرده بود چون چند ثانیه ای که دیافراگم باز بود ، رنگ برج عوض میشد و من باید مدام زمان رو محاصبه میکردم برای رنگ دلخواهم !! بعد از تموم شدن کارم که کلی دردسر داشت بخصوص کلی آدم فضول هم دورمون رو میگرفتن و راننده اونها رو دک میکرد , برگشتیم . تنها چند عکس به درد بخور از آب در اومد . همچنان دلم میخواست به داخلش هم برم و در نهایت یک روز تعطیل و شدیدن گرم تابستان این فرصت دست داد و با گرفتن آژانس رفتم برای دیدن این مجموعه . راننده رو اول مجبور کردم دهها بار دور تا دور میدون بچرخه و من از توی ماشین حدود 50 شات گرفتم . شده بودیم مثل ماهواره ای که به دور مدار میچرخه . هر بار قطر این مدار رو بازتر میکردم . گاهی نزدیک میدان و گاهی در قطر انتهایی میدان برای باز شدن کادر که چند بار نزدیک بود تصادف کنه ! یادم میاد که گرمای هوا اون روز 41 درجه بود و از آسمون آتش میبارید .. بعد از این قسمت , راننده کنار میدان توقف کرد به این شرط که اگه جریمه شد جریمه ش رو هم من بدم که قبول کردم . مشکل اول من عبور از خیابان و رفتن به وسط میدان بود . به قدری ماشین می اومد و کسی هم راه نمیداد یهم که نمیتونستم رد بشم و کلن هیچ وقت نتونستم با سیستم ایران کنار بیام . در آخر راننده دلش برام سوخت و دستم رو گرفت و منو برد داخل میدان و برگشت سمت ماشین .. وسط میدان که ایستاده بودم حس خوبی داشتم . یه شکوه و بزرگی خاصی داشت که آدم رو میگرفت . خود میدان هم به قدری بزرگ بود که توی اون گرما و آفتاب سوزان تا برسم به مرکز برج , کباب شدم و خیس عرق .. یک شانسی هم آورده بودم این بود که تازه بازسازی و تمیز کردن برج تموم شده بود و برج میدرخشید از تمیزی . مشکل بعدی این بود که باید از چهار زاویه اون هم از دور عکس میگرفتم و هر بار تا مرکز برج می اومدم و دوباره به انتهای میدان میرفتم تا هشت نما رو داشته باشم که البته در کل میشد 12 نما . بعد از حدود یکساعت عکس برداری نما فقط از نما , که در کل شاید 2 دقیقه هم طول نمیکشید اما به دلیل بزرگی میدان و پیاده بودنم خیلی طول کشید ، وارد بخش موزه شدم و زیر زمین برج تا از داخلش دیدن کنم . ورودی به برج جالب بود و تاسف بار .. کلی پله رو باید میرفتی پایین که شبیه پله های یک کاخ بسیار بزرگ بود و تا میخواستی ذوق کنی ، همون اول دم در میزدن توی ذوقت ! جلوی منو گرفتن و شروع به گشتن کیف و تجهیزاتم کردن و حتا مجبورم کردن لنز رو از دوربین باز کنم و باطری و مموری رو در بیارم و عکس هم بگیرم که مطمئن بشن بمبی چیزی در کار نیست !! رفتاری که با من میکردن دقیقن منو یاد خاطرات افرادی می انداخت که در دوران انقلاب از خارج از کشور به ایران وارد شده بودن و من با این رفتارهای تحقیر آمیز و جو انقلابی به خوبی آشنا بودم . رفتارهاییکه مدام در فرودگاه با مسافران میکردن . کسانی رو که گذاشته بودن جلوی در بعنوان مسئول حراست و بازرسی و فروش بلیط و .. مشتی جوون بسیجی عقده ای با ته ریش های تُنُک و لباس های خاکی درست به همون سبک اوایل انقلاب بودن . کلی سوال در مورد دوربینم و چرایی اومدنم به اینجا و اینکه ساکن کجا هستم و برای چی میخوام با دوربین حرفه ای عکس بگیرم و .. کردن تا در آخر بلیط 2000 تومانی رو بهم بفروشن تا بتونم برم داخل !! بعدها فهمیدم اینجا در واقع مرکز فرهنگی هنری عن قلاب اسلامی هست و همه این مسخره بازیها برای همینه ! چند ورق به درد نخور که مشخص بود حتا نوع چاپش که مال دوران شاه هست , بعنوان معرفی مجموعه هم لطف کردن به رایگان به من دادن و رفتم داخل . داخل که میشی بزرگی فضا میگیرت . تصور اینکه بیشتر از چهل سال پیش این مجموعه رو ساخته باشن کمی عجیبه و قابل باور نیست !!! چرایی اون رو شاید زیاد دیدیم .. ساخت مجموعه هایی بسیار ساده در دوران انقلاب که ساخت هر کدوم اونها شاید یکی دو هفته زمان ببره و در ایران سالهای سال ساخت اونها طول میکشه ! بخش اول موزه ای هست برای نمایش سنگ های قیمتی و کانی ها و ... جالبه ولی چشم منو نگرفت چون خیلی کامل تر و جذاب ترش رو در موزه های خارج از کشور دیده بودم اما برای کسانی که ندیدن خیلی میتونه جالب باشه .. انواع سنگ های معدنی و کانی ها رو بصورت هم خام و هم تراشیده میشه دید . بجز من دو خانواده حزب الهی هم بودن در حال دیدن موزه مردک ریشو و زنک چادری و بچه های فسقلی رو هم بقچه بندی کرده بودن با روسری !! حال و هوای عن قلاب همه جا بود و دست از سرم بر نمیداشت !! میخواستم به بالای برج برم ولی مسئولش به من گفت که چون فقط همین شما چند نفر هستین و آسانسور هم خرج داره (!) باید صبر بکنی تا اونها هم این قسمت رو ببینن و بعد همگی جمع بشین و با هم بریم طبقه بالا !!! نیم ساعت منتظر شدم تا این ندید بدیدها با موبایل هزار تا عکس بگیرن از سنگ ها و خودشون و در و دیوار .. در همین موقع مادر و دختری هم وارد شدن که از ظاهرشون مشخص بود سالهاست ایران نبودن . منو دقیقن یاد فیلم بدون دخترم هرگز می انداختن . زن با مانتو و بدون شلوار بود و دختر هم بلوز و شلوار بدون مانتو و یه روسری نازک روی سرش بود که هی تالاپ می افتاد و هر چند دقیقه بسیجی ها به هوای تذکر دادن به حجابش , می اومدن و بعد از کلی چشم چرونی کردن تذکری میدادن و لبخند معنا داری میزدن و میرفتن .. خوب شد شاه مُرد و ندید که بنای یادبودش رو دادن دست مشتی کفتار هرزه که وقتی توی کوچه صدا میزنن بابا , صد تا مرد جوابشون رو میده ! بعد از اینکه همه بازدید کننده ها افتخار دادن و اومدن , مسئولش اومد و ما رو برد طبقه بالا . با این آسانسور تنها دو طبقه رفتیم بالا و سپس پیاده شدیم و سوار آسانسور بعدی شدیم و رفتیم طبقه بالا یا آخر برج . البته یکی مونده به آخر . دو نفر بسیجی هم همراهمون اومدن تا مراقب ما باشن !! فضای بالایی زیبا بود اما بسیار ساده .. شیشه ها یا در واقع تلق هایی که روی پنجره ها کشیده بودن خیلی کثیف بود و نمیشد عکس های خوبی از نمای تهران گرفت . مشکل بزرگتر این بود که نمیتونستی از سمتی که رو به فرودگاه مهرآباد بود عکس بگیری با دوربین حرفه ای و ممنوعه بود ! اون سمت رو نتونستم عکسی بگیرم !!! بسیجی ها مرتب تذکر میدادن و اشاره به دوربین های مداربسته ای میکردن که دور تا دور ما بود و میگفتن از اون سمت کسی عکس نگیره و دوربین میبینه و ... که بعدن فهمیدم دوربین ها اصلن کار هم نمیکنن ! نگرفتیم ! موقع برگشتن هم پیاده یک طبقه رفتیم پایین و فضاهای پایین رو دیدیم . در طبقه بعدی قسمتی برای نمایش دستاوردهای عن قلاب بود که نرفتم حتا داخل ببینم ! به مسئولش گفتم منو برگردونه پایین که گفت تا همه نیان نمیشه و رفت پیش بقه . چشمم افتاد به راه پله ای که تا پایین برج میرفت . خودم از پله ها شروع کردم رفتن پایین . طبقه به طبقه دوربین کار گذاشته بودن . منم نگران بود و میگفتم الان که برسم پایین منو میگیرن به جرم جاسوسی و خرابکاری که اینجا چیکار میکنی ؟ فضای وهم انگیزی هم داشت قسمت هایی که عبور میکردم . شبیه لانه موریانه ها .. پیچ در پیچ و سایه روشن و گاهی تاریک و گاهی روشن و بسیار هم بزرگ بود و آدم رو میگرفت .. در آخر وقتی رسیدم به طبقه پایین دیدم نه کسی جلوی منو گرفت و نه برای کسی اهمیت داشتم ! راهمو گرفتم و به قسمت های بعدی رفتم . موزه بزرگداشت دستاورد های عن قلاب موزه ایران شناسی ! رباطی که آهنگ های انقلابی مینواخت ! کتاب ها و تندیس هایی از خمینی و اراذل و اوباش عن قلاب ! که همگی رو با سرعت رد شدم و به اصرار راهنماها که با سماجت تمام گیر داده بود برای دیدن اونها ، توجهی نکردم .. برام فقط معماریش مهم بود و ارزش تاریخی و هنری که حسین امانت در ساختش بکار برده بود نه اون مزخرفاتی که ریخته بودن توش و به زور میخواستن به بازدید کننده ها تنقیه کنن ! از هر مسیری که عبور میکردی وارد مسیر دیگه ای میشدی . منو یاد یکی از بازیهای کامپیوتری فضایی به نام Descent میانداخت که از این راهرو به راهروی دیگه میرفتی که همگی هندسی بودن و سیمانی و ... در آخر وارد محوطه ای میشدی که چند آب نما در اون قرار داشت و از پله ها بالا می اومدی و تمام ... برعکس اینکه از چندین پله وارد شده بودم و به عمق رفته بودم , حالا فقط با چند پله به سطح می اومدم و خیلی جالب بود نوع معماریش .. مهندس حسین امانت واقعن یک شاهکار خلق کرده بود و اگر همچنان در ایران بود ، شاید شاهد ساختمان های باشکوه بسیاری ازش بودیم .. به امید روزی که این بزرگان به ایران برگردن و ایران نوین رو آباد کنن ... موقع برگشتن رفتم تا لب جدول میدان و با دست به راننده اشاره کردم بیاد منو برگردونه سمت ماشیت . تا خودش هم به من برسه یکی دو بار نزدیک بود بره زیر ماشین .. شاه رفت اما شهیاد همچنان پابرجاست و به حکومت اسلامی و همینطور مردم نادانی که روزگاری به این میدان , میدان شیاد میگفتن و امروزه خون گریه میکنن ، با طعنه نیشخند میزنه ... !

هیچ نظری موجود نیست: