شهرنو واژه ای هست که تقریبن از بچه ده ساله تا پیرمرد هشتاد ساله ایرانی معنا و مفهومش رو میدونن و با اینکه بیشتر از سی سال میشه که دیگه وجود نداره اما هر ایرانی ای هنوز هم نامش رو به یاد داره و بطور نسبی هم از چند و چونش با خبره . بطور خیلی خلاصه شهرنو به معنی محله ای بدنام بوده در تهران برای تجارت سکس .. اما اینکه تاریخچه شهرنو و علت پیدایشش چی بود و در کجا قرار گرفته بود و چطور شد که فرو پاشید و از بین رفت رو هر کسی نمیدونه و ازش با خبر نیست و ماجرایی بسیار جذاب و هیجان انگیز و همینطور دردناک داره .. با اینکه شهرنو و مساله فساد اخلاقی ضد شعور هست ، اما آگاهی از این مسائل و چرایی وجود چنین مکان هایی در هر جامعه , میتونه بخشی از مشکلات اخلاقی اون جامعه رو حل کنه . نمیشه گفت و نمی تونیم هرگز کاری کنیم که فساد نابود بشه و از بین بره و اون مدینه فاضله ای که علما ازش یاد کردن هرگز در زندگی زمینی که دنیای تضاد هست , به واقعیت نمی پیونده .. وجود چنین مکان هایی در هر جامعه باعث سالم سازی بخش بزرگی از جامعه میشه و باید باشه اما به شکلی قانونی !
برای شهرنو نام های زیادی آورده شده و این مکان رو به نام ها مختلفی میخونن . دلایل نامگذاری شهرنو جالبه . خیلی خلاصه : در ابتدا قلعه شهر نو به وسیله محمد علی شاه قاجار و برای سکونت خانواده شاه ساخته شد و با نام محله قجرها معروف گشت . در اوایل حکومت رضاشاه فردی به نام زال ممد با آوردن برخی زنان خراب از جاهای دور و نزدیک ایران ، این محله رو به کانون روسپی گری تبدیل کرد . نزدیکی این محل به دروازه قزوین باعث شده بود که به این مکان دروازه هم بگن . در زمان رضاشاه باروی قلعه تخریب شد و قلعه جزو محلهای از شهر شد و نامش به شهرنو تغییر یافت . در ابتدای دورهٔ ریاست وزرائی سید ضیاء الدین طباطبائی این محله رو برای کنترل و زیر نظر داشتن روسپیگری و جداسازی اون از محلات مسکونی شهر گسترش دادن . ارباب جمشید خیرخواه زرتشتی هم برای اینکه به این زنان کمک کنه هزینه نوسازی این محل رو تامین کرد و این محل جمشید هم نامیده میشد . در سال ۱۳۳۳ خورشیدی به دستور زاهدی نخست وزیر وقت دیواری به دور اون ساخته شد که پس از اون قلعه زاهدی و بطور خلاصه قلعه نامیده میشد اما در گویش عامه بیشتر به شهرنو معروف بود و هست . قلعه شهر نو رو قلعه خاموشان و زنانش رو ساکنان محله غم هم میگفتند . محله شهرنو جزو جدیدترین محله های قدیم شهر تهران به حساب میاد و دلیل دیگه ای هم که بهش شهرنو میگفتن همین بوده شهری که نو پا بود !
اما بطور مفصل ، هسته اولیه تشکیل شهرنو در زمان محمدعلی شاه قاجار شکل گرفت و بهش محله قجرها یا قلعه میگفتن . دلیل نامگذاری قلعه برای ماهیت نظامی اون بود . وقتی مخالفت محمد علی شاه با مشروطه خواهان آشکار شد و شدت یافت ، برای محافظت از خودش و خاندان سلطنتی و سر کوب آزادانه تر مخالفان ، کاخ گلستان رو که داخل شهر قرار داشت ترک کرد و به باغشاه حوالی خیابان امیرآباد جنوبی و میدان باغشاه یا همون ( خر ) امروزی که اون زمان خارج حصار تهران قرار داشت رفت . پس از اون برخی از درباریان و مردم عادی هم به اطراف باغشاه که اون زمان بیابان بود ، اومدن به این دلیل که نزدیکی به شاه میتونست امنیت اونها رو تامین کنه و کم کم باغ و خانه و دکان ساختن و به این شکل ناحیه جنوب باغشاه تا نزدیکی دروازه گمرک آباد شد و به قلعه شهرنو معروف . امروزه هم این محل البته با وسعت کوچکتر همچنان منطقه نظامی هست و پادگان باغشاه نامیده میشه . زمانیکه این محل کمی شلوغ شد دکان داران و کاسب کاران و مردم از هر طبقه ای به این محل اومدن و چون این منطقه بیشتر شبیه به پادگان نظامی بود و نظامیان و محافظین محمد علی شاه در اونجا بودن محمد علی شاه دستور داد که کوچکترین مزاحمتی از طرف نظامیان به تازه ساکنین وارد نشه و گویا چند سرباز هم به دلیل دست درازی به مال مردم به دستور شاه تیرباران شدن در این محل . اداره امنیت شهرنو رو شاه به سالار فیروز سپرد. شهر نو تا سالها گردشگاه تهرانی ها بود و باغات با صفایی داشت مانند باغ و کاروانسرای بزرگ حاج عبدالمحمود بانکی و باغچه ولی خان که بسیار پر گل و گیاه بود .
اما روند شکل گیری شهرنو به معنی منطقه ای کثیف و بدنام از اواسط دوره قاجاریه که جمعیت شهر تهران افزایش پیدا کرد به مرور آغاز شد . در اون زمان پراکندگی زنان روسپی در سطح شهر تهران مشکلات بسیار زیادی رو برای ساکنان تهران ایجاد کرده بود . محله های بدنام شهر تهران که زنان روسپی و قوادان و لوطی ها و عرق خوران در اونها پاتوق درست کرده بودن و مردم از دست اونها به تنگ آمده بودن شامل کوچه قجر ها که بخشی از شهرنو بود ، دروازه غار ، دروازه شمیران ، پشت خندق ها ، سر قبر آقا و چال سیلابی بود و زنان بسیار زیادی در این محلات به تن فروشی مشغول بودن . از دوره ناصرالدین شاه دولت بارها کوشیده بود تا به شکلی این مشکل رو حل کنه اما موفق نشد تا اینکه بالاخره در اواخر دوره قاجاریه دولت با اختصاص دادن قلعه و باغی خوش آب و هوا که همون محله قجرها یا شهرنو در جنوب غربی دروازه قزوین درست در میدان قزوین امروزی بود و گرد آوردن این قشر از جامعه ، این مشکل اجتماعی رو تا اندازه ای حل کرد . اما با فروپاشی سلسله منفور قاجاریه در ایران به ناگهان جمعیت زنان روسپی افزایش پیدا کرد و باعث گسترش بیشتر این محدوده شد و علتش هم این بود که : زمانیکه رضاشاه بزرگ انقراض سلسله قاجاریه رو اعلام و سلسله پرشکوه پهلوی رو تاسیس کرد ، در اولین اقدامی که انجام داد حرمسرای قاجاریه رو متلاشی کرد و تمام زنان حرمسرای قاجار رو از دربار اخراج نمود . محل حرمسرا درست در جایی که امروزه وزارت امور دارایی قرار گرفته یعنی نبش خیابان ناصرخسرو و جنوب خیابان باب همایون و شمال کاخ گلستان قرار داشت که به دستور رضاشاه تخریب و به جای اون وزارت دارایی ساخته شد . صدها زن و دختر بی نوای ساکن حرمسرا همگی به سمت دروازه قزوین کوچانده و در همان منطقه رها و مستقر شدن . عده بسیاری از اونها از بیماری و فقر و فلاکت مردن و تعدادی هم که ثروتی داشتن به ازدواج شاهزاده های قاجار یا افراد متمول در آمده و باقی به روسپی گری روی آوردن و توسط افراد اون محل اغفال و جذب فساد شدن ! با همه اینها تا این زمان محله شهرنو همچنان کم اهمیت بود و چندان گسترده نشده بود .
دو نفر از کسانی که در آرایش و ساماندهی شهرنو نقش کلیدی داشتن محمود عرب و زال محمد بودن که این دو هسته اولیه کانون فساد در شهرنو رو بطور رسمی تاسیس کردن و ساماندهی . در واقع مالک اوليه زمين بسياری از ۱۰۰ تا ۱۵۰ خانه كوچک و پر اتاقی كه مانند لانه زنبور ديوار به ديوار هم در شهرنو ساخته شده بود زال محمد بود . زال محمد از قمار بازها و پا اندازهای قديمی و مشهور زمان رضاشاه بزرگ در تهران بود . او نخستين كسی بود كه در اين محله چند خانه برای زنان تن فروش ساخت تا هم در اونها زندگی كنن و هم كسب و كار و با کرایه دادن این زنان درآمد هنگفتی به چنگ می آورد . در زمان محمد شاه افراد خلافکار در بیرون از دروازه قزوین پاتوقهای امنی برای خلافکاری ایجاد کرده بودن که یکی از این افراد شخصی به نام محمود عرب بود که زنان بیچاره و بی کس و کار و ساده لوح رو از شهرستان ها و دهات میدزدید و به این محل میآورد و به مردان کرایه میداد . در اواخر حکومت احمد شاه قاجار این محل که در گذشته محله قجرها نام گرفته بود تغییر اسم داد و به دلیل نزدیکی به دروازه قزوین ، دروازه نامیده شد . در اوایل حکومت رضاشاه بزرگ ، شخصی به نام محمد به دلیل سپید بودن موی سر و ابرو به زال ممد مشهور شده بود گرداننده این محل شد و با کمک اعضای باند خود ، زنان و دختران بخت برگشته دهاتی و حتی ساکن شهرها رو با فریب دادن یا دزدیدن به این محل میآورد و در اختیار مردان قرار میداد . زنان طلاق گرفته و دختران فراری و حتا زنان و دختران تنها و بی پناهی که برای دعا به امامزاده ها میرفتن هم به تور این افراد گرفتار و سر از شهرنو در می آوردن . زال ممد بجز قوادی مالک چندین شیره کش خانه بزرگ در این محل بود و این محل شده بود پاتوق شیرهای های تهران . هنوز پس از گذشت دهها سال افراد سالمند معتادی که در این محل رفت و آمد میکنن , بازماندگان اون دوران هستن و اعتیادشون از این شیره کش خانه ها شروع شده ! خانه هایی که محمود عرب برای زنان روسپی ساخته بود و در اونها به کرایه زنان مشغول بود کم کم به گذر حاج عبدالمحمود معروف شد . پس از به سلطنت رسیدن رضا شاه یکی از بیماریهای واگیر که به مشکل بزرگی برای جامعه تبدیل شد بیماری سیفلیس و سپس سوزاک بود که هر دو از راه نزدیکی جنسی منتشر میشدن . بیماری سیفلیس باعث مرگ و میر نوزادان میشد و ایجاد زخم هایی وحشتناک روی بدن افراد و حتا مرگ و میرهای بسیار زیاد و سوزاک هم باعث خارش و سوزش و ترشحات چرکی شدید در دستگاه تناسلی مردان بطوریکه تا اون زمان هر مردی که باز این زنان رابطه برقرار کرده بود همگی به سوزاک مبتلا شده بودن . رضا شاه به منظور جلوگیری از شیوع این بیماری ها دستور جمع آوری زنان روسپی در یک نقطه و تخریب زاغهها و آلونک های گذر حاج عبدالمحمود رو صادر کرد و شخصی به نام قوام دفتر ، مسئول نقشه بندی و بازسازی این منطقه و اسکان مجدد زنان روسپی شد . تا پیش از رضاشاه دولت های ضعیف قاجاریه موفق به جمع آوری زنان روسپی نشده بودند و اقتدار و قاطعیت رضاشاه بود که باعث به سرانجام رسیدن این مهم شد ! قوام دفتر خیابانی جدید به موازات خیابان حاج عبدالمحمود ساخت و یک فرد زرتشتی خیر به نام ارباب جمشید که از پارسیان هند و تجار مقیم این کشور بود هزینه ساخت ده ها خانه در این محل به منظور اسکان زنان فریب خورده و بیسرپرست رو داد و همچنین به منظور تامین مخارج این زنان و فرزندان آنها دهها دهنه دکان در این محله ساخته شد تا از کرایه اونها به زنان بیسرپرست یا گمراه حقوق ماهیانه داده بشه تا به این ترتیب از پیوستن دوباره اونها به فساد جلوگیری به عمل بیاد که البته چنین اتفاقی هرگز نیافتاد و این محل از این پس بصورت رسمی معروف به محله فساد شد !
این خیراندیشی ها نه تنها باعث از میان رفتن فساد و فحشا در این منطقه نشد بلکه با نوسازی محله و خیابانهای آن و ساخت منازل جدید و نوساز ، تجارت سکس در این منطقه رونق تازهای پیدا کرد و زنان روسپی بسیاری به این محل آمدند و محله که با نیت بشر دوستانه و خیرخواهانه ارباب جمشید بینوا ساخته شده بود ، به پاس این خدمت (!) محله جمشید نام گرفت و ارباب جمشید بینوا که هدفی خیرخواهانه داشت , شهرکی بدنام و شهرتی پلید از خود برای مردم برجای گذاشت که تا 32 سال پیش همچنان پابرجا بود و در اوایل کودتای اسلامیون با خاک یکسان شد . وضعیت زندگی در شهرنو بسیار شوم بود و دردناک . در مورد زندگی در این مکان اینطور گفته شده که :
در يك خيابان خانههای شخصی زنان تن فروش بود و در خيابان ديگه خانههای محل كسب و كارشان . اولی رو نجيب خانه جمشيد میگفتند و دومی رو شهرنو. فرزندان خردسال زنانی كه در خانههای جمشيد یا نجيب خانه سكونت داشتند به خيابان دوم راه نمی دادن و پليس بچههای كم سن و سال رو اگر در شهرنو میديد جمع میكرد . این بچه ها مثل كرم در خيابان دوم درهم میلوليدند . بیشترشون وقتی به سن ۱۵-۱۴ سالگی میرسيدند به جمع خيابان اول میپيوستند . دختران در اختيار مردان گذاشته میشدند و پسران خود نان آلوده به انواع بزهكاری رو در میآوردند که یا از راه دزدی بود یا فریب دادن دختران و آوردن آنها به شهرنو و یا خود پسرها به تن فروشی رو می آوردن و خودشون رو در اختیار مردان همجنسگرا قرار میدادن . خرج برخی از خانه های جمشيد رو يكی از اوباش پولدار میپرداخت و خانه های خيابان اول که پر رونق تر بود , سرقفلی داشت. پدر بچه هائی كه در خيابان دوم ولو بودند معلوم نبود و تنها بعضی از اونها پدر مشخص داشتن . پسرها از همان ۱۲-۱۰ سالگی جيب بری و قاچاق مواد مخدر را شروع میكردند و يا نوچه يكی از چاقوكشها و دزدها و اوباش میشدن و گاه تن به رابطه جنسی هم میدادن و این کارها بسیار عادی بود در این محل . بيشتر زندانيان كم سن و سال دوران شاه در زندانهای ايران و زندانیان میان سال و کهنه کار در دوران حاضر رو همين عده تشكيل میدادن . محله جمشيد مركز توزيع مواد مخدر بود . هر روز صبح زود كنار يكی از خانههای در بسته نجيب خانه عدهای از اين پسران جوان به زحمت روی زمين نشسته و برای بيداری و بر سرپا ايستادن هروئين زير بينی يكديگر میگرفتند. شبهائی كه تأمين كننده خرج این زنان كه بصورت همسايه در اين نجيب خانه ها زندگی میكردند به خانه میآمدند تا شب رو با يكی از اين زنان بگذرانند اين پسر بچه ها رو از خانه بيرون میكردند و اونها در كوچه شب را صبح میكردند و اين ملاقاتهای شبانه در طول تمام شب های هفته ادامه داشت. در همين خانه ها دختران 12 - 13 ساله اين زنان هم مورد اولين تجاوزهای جنسی قرار میگرفتند و سپس در سالهای بعد خود به زنی سابقه دار و آشنا با اين حرفه تبديل میشدند . شهرنو ۱۳۵ هزار متر مربع مساحت داشت و منطقه جمشید با توجه به میزان آلودگی و کیفیت محیط به دو ناحیه اصلی و فرعی تقسیم میشد . ناحیه اصلی در محدوده خیابانهای کمیل ، استخر ، قنات و قوام واقع شده و دارای ۳۶ کوچه بود و در هر کوچه ۳۰ تا ۵۰ خانه وجود داشت و در هر خانه چندین خانواده با هم زندگی میکردند و در پارهای موارد دیده میشد که در یک اتاق چند مرد و زن با هم به سر میبردند و دارای فرزندانی هم میشدند که پدر اونها مشخص نبود . کل این محدوده مرکزیتی در شهر تهران و در کل ایران بود که جرایمی از قبیل روسپیگری ، توزیع مواد مخدر ، سرقت و دیگر جرایم از آنجا منتشر میگردید و محل امنی برای زندگی متخلفین و مجرمین در سطح کشور بود و هیچ نظارتی هم بر اونجا نمیشد و در واقع به قدری تو در تو بود که هیچ پلیس و قانونی توانایی نفوذ در این منطقه رو نداشت .
در زمان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین حوادث تلخی در این منطقه رخ داد . شهرنو پاتوق سربازان انگلیسی و آمریکایی شد اما نیروهای شوروی به سبب انضباط آهنینی که استالین بر ارتش سرخ حاکم کرده بود جرات حضور در محله فساد تهران رو پیدا نکردن وگرنه فجایع بسیاری پیش می آمد و روس ها در این موارد مشهور هستن . با اینکه پلیس نظامی متفقین ( M. P ) میلیتاری پلیس , در محله شهرنو و خیابانهای اطراف محله جمشید مستقر بود با اینهمه تعدادی از سربازان آمریکایی و انگلیسی به دست مردم اون محل که رابطه جنسی مردان اجنبی با زنان مثلن مسلمون رو نمیتونستن شاهد باشن و گناه میدونستن , در همین محل به قتل رسیدن . به همین خاطر سربازان متفقین تعدادی از خانه های شهرنو که این سربازان در اونها به قتل رسیده بودن رو با تانک خراب کردن و سه نفر از صاحبان اون خانه ها و سردسته های شهرنو رو در همان محل اعدام کردند .
حادثه شوم دیگه ای که در همین زمان اتفاق افتاد و برگ سیاهی در تاریخ کشورهای به اصطلاح آزادیخواه حک کرده , به نوعی نسل کشی پناهندگان جنگی توسط متفقین بوده . در زمان جنگ جهانی دوم عده زیادی از زنان آواره و بی سر پرست لهستانی به ایران آورده شدن تا از دست نازی ها در امان بمونن و اونها رو در میدان ژاله تهران درست در محلی که امروزه کارخانه برق قرار داره ساکن کردن , پس از حادثه قتل سربازان توسط ایرانی ها , این زنان توسط سربازان آمریکایی به محله شهرنو برده شدن تا مورد بهره برداری جنسی سربازان قرار بگیرن و سربازان با زنان روسپی ایرانی آمیزش نکنن و باعث تکرار حادثه قتل سربازان نشن . پس از خروج متفقین از ایران این زنان در شهرنو باقی موندن و کوچه ای در انتهای خیابان دوم شهرنو رو به اونها اختصاص دادن که تا زمان تخریب کل محل , به کوچه لهستانی ها معروف بود و این زنان در اونجا به تن فروشی میپرداختن .
شهرنو در زمان کودتای 28 مرداد 1332 هم نقش بسیار پر رنگی رو در حواث سیاسی ایران بازی کرده . شعبان جعفری با اجیر کردن و رها کردن عده ای از این زنان بصورت نیمه برهنه در جریان کودتای 28 مرداد و همراهی با کودتاچیان و شعارهای زنده باد شاه و مرگ بر توده ای و مرگ بر مصدق از جنوب شهر به خانه مصدق در انتهای خیابان کاخ و سپس تا خیابان پاستور تظاهرات کردن و چند زن شاخص در بین این زنان , نقش پر رنگی در پیوستن سایر مردم به کودتاچیان داشتن . پس از کودتا این چند زن صاحب چند صد متر زمين در همين محله شدند كه همه این زمین ها به خانه های محل كسب و كار و نجيب خانه اختصاص يافت و وسعت شهرنو بزرگتر شد. یکی از معروف ترین و خوش بخت ترين این زنان روسپی ملكه اعتضادی بود . گفته شده او زنی بود بسیار زيبا و معشوقه افسران اسم و رسم دار ارتش شاهنشاهی ایران مانند سروان خسروانی كه بعدها ژنرال شد و رئيس سازمان ورزش ايران ! ملكه اعتضادی با برخی از اعضای دربار هم رابطه داشت . بعد از كودتای ۲۸ مرداد با استفاده از رابطه هائی كه داشت و خدماتی كه در كودتای ۲۸ مرداد كرده بود از سهامداران بانک ايران و ژاپن شد و پيش از انقلاب از ايران گريخت و در اسرائيل مقيم شد و چند سالی نیست که از درگذشتش میگذره . او در سالهای بعد از كودتا به يكی از نزديكان اشرف پهلوی تبديل شده و نقش مهمی در شبكه قاچاق مواد مخدر داشت و در این کار با اشرف پهلوی شريک بود .
یکی دیگه از زنان روسپی شهرنو که در کودتای 28 مرداد معروف شد , پروين غفاری یا مو طلائی شهر بود . داستان و خاطرات این زن يكی از پرخواننده ترين پاورقیهای مجلات دهه ۳۰ و ۴۰ در ايران با همين نام مو طلائی شهرما بود كه حسينقلی مستعان اون رو برای تهران مصور مینوشت . نويسندهای كه با علی دشتی و حجازی بر سر شناخت روح و روان زنان رقابت داشت و هر سه میخواستند بالزاک ايران بشوند . پروين غفاری بعد از كودتا مدتی هم معشوقه اردشير زاهدی وزير خارجه محمدرضا شاه فقید بود . پس از مدتی این زن تبديل به دامی برای يافتن دختران زيبا برای اعضای دربار شد . پروین پيش از رسيدن به ۴۰ سالگی در چند فيلم فارسی هم بازی كرد كه نقش های دست سوم رو داشت و بيشتر بدليل زيبائی از او در چند فيلم استفاده كردند . در سینما با نام هنری پری غفاری معروف بود .
یکی دیگه از زنانی هم که در این ماجرا نقش مهمی داشت و البته برعکس دیگران سرنوشت شومی پیدا کرد ، پری بلنده بود که تصویر ایستاده ش , ایستاده بر روی رکاب اتومبیل در جریان کودتای 28 مرداد بسیار معروفه . این عکس جزو معروف ترین تصاویر کودتای 28 مرداد شد که پری بلنده در اون دیده میشه .
و در آخر ماجرای متلاشی شدن شهرنو یا کانون تجارت سکس در تهران با پایان غم انگیزی همراه شده . در دهم بهمن ماه سال 1357 خورشیدی ساعت 5 بعد از ظهر عده ای از جوانان و مردم طرفدار خمینی دور دیوارهای قلعه شهرنو جمع شدن و شروع به شعار دادن های اسلامی و انقلابی کردن . به گفته بسیاری از شاهدان این تجمع از پیش طراحی شده بود و کسانی که در اون ماجرا دست داشتن , اقدامشون مشابه با عمل لباس شخصی ها در حال حاضر بوده ! این عده سپس به سمت شهرنو حرکت کرده و دروازه ورودی شهرنو رو شکستن و به داخل شهرنو حمله کردن و با وسائل و تجهیزاتی که همراه داشتن و از قبل فراهم شده بود , شروع به آتش زدن دکان ها و خانه ها و کتک زدن زنان بی پناه روسپی کردن . در جریان این حمله و آتش سوزی ، چند زن روسپی هم زنده زنده سوزانده شدن که با مداخله عده ای از مردم محل , زنان رو رها کردن . تیم خائن آتش نشانان هم با وجود جو انقلابی ای که وجود داشت اعلام کرده بود که هر جایی از شهر رو که مردم به آتش بکشن , آتش رو خاموش نمیکنه و به همین دلیل خانه های زیادی در آتش سوخت در این واقعه . پس از رسیدن این خبر به گوش آیت الله طالقانی , دستور داد تا مردم کاری با این محل نداشته باشن و فتوایی صادر کرد مبنی بر لزوم ادامه حیات این محل برای سالم سازی جامعه !!! این فرمان به اجرا گذاشته شد و به ماموران کلانتری محله شهرنو یا منطقه 15 تهران هم دستور داده شد تا از ورود زنان تازه وارد روسپی به این مکان جلوگیری کنن . فعالیت شهرنو تا خرداد ماه 1358 بدون حادثه ای ادامه یافت و در روزهای آخر خرداد 1358 به دلیل رسیدن ماه رمضان به دستور کمیته مرکزی انقلاب اسلامی تعطیل شد و پس از پایان یافتن ماه رمضان هم اجازه بازگشایی به آنجا داده نشد و تنها بصورت مخفیانه این زنان به فعالیت میپرداختن . مسئولیت و سرپرستی شهرنو بعد از کودتای اسلامیون توسط چند زن شاخص روسپی صورت میگرفت به نامهای پری بلنده ، اشرف چهارچشم , ثریا ترکه , مهین بچه باز , سیمین BMW , پری سیاه و شهلا آبادانی که معروفترین این زنها پری بلنده بود با نام واقعی سکینه قاسمی که همگی به دستور خلخالی خونخوار بدون محاکمه و به جرم مفسد فی العرض بودن اعدام شدن ! هر چند عده کسانی که در جریان این اعدام ها کشته شدن از مرد و زن , بسیار زیاد هست اما تنها این نام ها باقی موندن و نام پری بلنده هم در سازمان عفو بین الملل بعنوان یک بیگناه ثبت شده . گفته میشه پری بلنده به دو روایت اعدام شده : در روایتی گفته میشه که در همان محله شهرنو تیرباران شد و روایت دوم که درست تر به نظر میرسه این هست که در مقابل کافه شکوفه نو پایین بیمارستان فارابی و نبش خیابان امیرآباد جنوبی , در 20 تیرماه 1358 به دار کشیده شد . پیکر بی جان پری بلنده در قطعه ۴۱، ردیف ۸۷، قبر ۳۵ بهشت زهرا به خاک سپرده شد . سنگ گور پری بلنده گویا توسط افرادی به عمد تخریب شده و اثری ازش باقی نیست جز جای خالی و خاکی در بین چند قبر تخریب شده !
سرنوشت باقی زنان تن فروش شهرنو هم چندان جالب نبود . پس از ویران کردن خانههای جمشيد در دو خيابان شهرنو و نجيبخانه ، زنانی كه در آنها زندگی میكردند رو ابتدا به خانه ثابت پاسال در انتهای خيابان جُردن بردن . ثابت پاسال از سرمايه داران بزرگ زمان شاه بود و باعث شده بود تجارت نوین در ایران شکل بگیره و باعث کوتاه شدن دست بازاری های شیاد و کلاش و تجار سنتی ایران که در شکل گیری انقلاب هم پا به پای روحاینت خائن مداخله میکردن داشت و بازاری ها که نونشون در زمان شاه آجر شده بود تشنه به خونش بودن . خانه ثابت پاسال قصری بود با ديوارهای سنگی نرسيده به خيابان فرشته ، در كوچه ۱۴ در انتهای خيابان جُردن . این خانه در دوران انقلاب مصادره شد و سپس زنان روسپی رو به این خانه منتقل کردن و در اين خانه بر سر اين زنان آب تربت (!) ريختند و توبه نامه گرفتن و چادر مشکی سرشون كردند و حجتالاسلامی كم سن و سال بنام هادی غفاری که عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام و رییس موسسهٔ الهادی بود و بعدها امام جمعه مسجد الهادی و نماینده سه دوره مجلس هم شد ( این شخص پلید قاتل زنده یاد امیر عباس هویدا هم بوده که با شلیک دو گلوله به گلوی هویدا باعث زجرکش شدن و مرگش شد ) سرپرستی ارشاد مذهبی اونها رو برعهده گرفت و طبق گفته شهود چند نفر از پاسداران و این شخص با بسیاری از این زنان رابطه جنسی هم برقرار کردن پنهانی . این شخص در جریان انتخابات 1388 به مخالفین خامنه ای پیوست و از موسوی و کروبی حمایت نمود هر چند کسی ارزشی براش قائل نشد و طرد شد ! این زنان پس از مدتی بطور مستقل به کار تن فروشی مشغول شدن و بعضی از اونها خانه هایی رو ایجاد کردن و به گردآوری زنان و دختران و ادامه همون سبک شهرنو پرداختن و بعدها بعضی از این زنان دوباره دستگیر و اعدام شدن و عده بسیار کمی برای همیشه این کار رو کنار گذاشتن و عده ای هم به تنهایی این راه رو ادامه دادن .. تعداد کمی از این زنان که پا به کهن سالی گذاشتن امروزه در خانه های سالمندان بخصوص در کهریزک نگهداری میشن و همچنان زنده هستن ! در پایان نه فساد قطع شد و ریشه کن و نه با خاک یکسان شدن شهرنو مدینه فاضله ای ایجاد شد و تهران بهشت شد ! .. شهرنو خشت و گلی بود که ویران شد و از صدقه سرش فساد و فحشائی بود که سرایت کرد و همه جائی شد ...
خيابان جمشيد و شهرنو به دستور آيت الله خلخالی ، جنایت کار روانی حکومت اسلامی ويران شد تا فساد و فحشاء در ايران ريشه كن بشه ! بعد از گذشت 32 سال نه تنها فساد در ایران ریشه کن نشد , بلکه به قدری گسترده و همه گیر شد که امروزه جایی از شهر نیست که قدم بزنین و گردش کنین و مظاهری از فساد علنی رو نبینین ! فسادی که زمانی در پشت دیوارهای محصور قلعه شهرنو جا خوش کرده بود امروزه مثل میکروب طاعون در تمام شهر گسترش پیدا کرده و در بیشتر خانه ها و خانواده ها و زندگی ها رسوخ کرده و مردم رو گرفتار .. به دستور خلخالی پاسداران انقلاب اسلامی با چند بولدوزر به محله جمشید یورش برده و تمام محل رو با خاک یکسان کردن . سپس بعدها در این محل پارکی به نام پارک رازی ساخته شد و امروزه پارک و فرهنگسرای رازی درست در محدوده شهرنو و خیابان جمشید ساخته شده و خیابان جمشید بطور کامل از نقشه حذف شده و در محدوده پارک قرار گرفته . یعنی از خیابان گمرک و قزوین به سمت جنوب تا خیابان سیروس یا مولوی .. تمامی اهل محل و بیشتر ساکنان تهران این محل رو بیاد میارن و ازش همچنان با عنوان سانسور شده محله ای بدنام (!) یاد میکنن ...
پیدا کردن یکی از بدنام
ترین محله های قدیمی تهران برای من خیلی دشوار بود ! اولین سختی کار این
بود که از چه کسی آدرس و محلش رو بپرسم ؟ کسانی هم که اینجا و اونجا ازشون
میپرسیدم , اطلاع دقیقی بهم نمیدادن و یا بیاد نداشتن یا دوست نداشتن
اطلاعاتی در این زمینه بدن ! به هر حال با کلی جستجو تونستم محلش رو که
پارک رازی بود پیدا کنم و از روی گوگل مپ و نقشه ای قدیمی از شهر تهران
تونستم محدوده دقیقش رو در بیارم و رفتم سراغش .. خودم به شخصه خیلی دلم
میخواست بدونم شهرنو چطور جایی بوده . کاوه گلستان در سال 1356 عکس هایی از
این مکان شوم گرفته بود اما چند و چون و روش اداره این محل در پرده ای از
ابهام بود . حدود یک هفته روزی 8 ساعت جستجو کردم تا تونستم کل اطلاعات
موجود رو به دست بیارم و گردآوری کنم و این مجموعه رو به نوشتار در بیارم .
برای عکاسی , طبق معمول یک روز تعطیل رو انتخاب کردم تا مزاحمتی برام
ایجاد نشه . از سمت جنوب خیابان امیرآباد جنوبی که به سمت شمال میرین ,
وقتی به میدان قزوین میرسین , به سمت چپ میپیچین و بعد از عبور از سه کوچه ,
به پارک رازی یا همون قلعه شهرنو وارد میشین . پارک به شکل تقریبن مدرنی
ساخته شده با تقلید از پارک ساعی و پارک شفق و پارک شاهنشاهی در تهران .
فضاهایی برای آمفی تئاتر درست کردن و استخر بزرگی برای قایقرانی .. محل
هایی برای ورزش کردن و گشت و گزار . اما .. نکته عجیبی که در همون لحظه
ورود به پارک جلب توجه میکنه سنگینی محیط و یک سردی و حس بدی هست که به شما
دست میده ! همیشه قدم زدن در پارک ها برای آدم نشاط ایجاد میکنه . ولی این
پارک به شکل عجیبی , سرد و بی روح هست ! انگار که روح زندگی و شور درش
نیست ! شوم بودن این محل , جنایت ها و فلاکت هایی که در این محل اتفاق
افتادن , کالبدهای ذهنی سرگردانی که در این محل حضور دارن و مکانی که شارژ
شعوری منفی رو به خود گرفته و خیلی چیزهای دیگه .. شاید علت این سنگینی و
بی روحی محیط باشه ! محدوده پارک بسیار بزرگه .. طوریکه آدم تعجب میکنه
چطور در این محدوده بسیار بزرگ فساد و جرم جریان داشت . اینجا منو یاد محله
سوهو در لندن می اندازه .. از ابتدای پارک که به انتهاش نگاه میکنی مو به
تنت سیخ میشه که چه تعداد زن در این محل مشغول به کار بودن ؟ بیست دقیقه
طول میکشه از ابتدای پارک تا آخرش رو پای پیاده برین . در کنار پارک خیابان
استخر قرار گرفته و سرتاسر پر از مغازه ست .. مغازه هایی که همگی یادگار
ارباب جمشید هستن و نیت خیرخواهانه ش .. این قسمت دست نخورده و مثل قبل
باقی مونده .. هنوز هم یادم میاد که از مدرسه که اومدم خونه خیلی ها در
مورد خراب کردن محله جمشید حرف میزدن و من سر در نمیاوردم چی میگن ! به هر
حال چیزی باقی نمونده از اون زمان که بشه به تصویر کشید . فقط مکانی هست با
بار شعوری منفی و سنگین و خاطراتی گنگ از اون دوران . خود این محل هنوز که
هنوزه محل جرم و جنایت های زیادی هست و خوشنام نیست . گمرک و میدان قزوین
و سیروس و ... وای به زمانی که همچنان باقی بود ! پلیس سال هاست هر از
گاهی هجوم میاره برای پاکسازی این محلات از شر خلافکاران , مدتی همه چیز
آرومه و بعد دوباره اوضاع بر میگرده به شکل قبل انگار که این مکان
خلافکارها رو جذب میکنه مثل آهن ربا .. موقع برگشتن برام عجیب بود که چرا
حس خوبی ندارم و دلتنگم و بغضی ته گلوم نشسته .. پارکی به این شومی هرگز در
زندگیم ندیده بودم !