شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۶

Cheshmeh Ali - چشمه علی


چشمه علی یا چشمه سورنا , با قدمتی هشت هزار ساله یکی از نقاط تاریخی ری باستان میباشد . از سال 1934 تا 1936 اولین کاوش ها در این منطقه توسط شخصی بنام اریک اشمیت انجام گرفت و سفال هایی کشف شد . قدیمی ترین شواهد تاریخی در این نقطه به هزاره چهارم قبل از میلاد میرسد . این محل در هزاره سوم پیش از میلاد ناگهان متروک شد و دوباره از هزاره دوم مسکونی و آباد گشت‌. آثاری از عهد پارت‌ها ( حصار معبد آناهیتا متعلق به آغاز عصر مسیحیون‌ ) ، ساسانی‌ها و حمله اعراب وحشی تا عهد تیموریان نیز در این محل به دست آمده است‌ . به استناد روایت‌های مختلف‌ تاریخی , مادر زرتشت نیز در این مکان متولد شده است‌ . درباره آب چشمه گفته می‌شود که از جاجرود و قیطریه تأمین می‌شود و پس از گذر از راه‌های زیرزمینی‌ ، از دل تپه می‌جوشد . چشمه علی به عنوان یک منطقه طبیعی شناخته شده است‌ . برج و باروهای آن در هنگام استحکام به چهار تا پنج متر می‌رسید و سوراخ‌های دیده‌بانی و آتش‌دان هایی داشته است که هنوز هم آثار آن باقی مانده ‌. اکنون حدود ۱۰۰ متر از دیوار آن بازسازی شده است‌ . وجود نقش برجسته‌ای از فتح علیشاه قاجار ،در حال تاج‌گذاری‌ ، بر صخره مسلط بر آب‌های چشمه‌علی از ویژگی‌های منطقه است و آن را نباید با نقش برجسته‌ای که همین پادشاه را سوار بر اسب و در حال شکار نشان می‌دهد اشتباه کرد. قبلن این نقش برجسته متعلق به دوران ساسانی‌ها بوده است‌ که به دستور این شاه بی کفایت تخریب و بجای آن این نقش برجسته حک شد . نام چشمه به امام اول شیعیان باز می‌گردد که ساکنان اطراف چشمه در دوران حمله اعراب به ایران بر آن نهادند . اما ایرانیان باستان این چشمه را سورنا می‌نامیدند زیرا در کنار معبد آناهیتا قرار داشته است ‌. در گذشته فرش فروش‌ها و مردم تهران ، قالي‌ها و قاليچه‌هاي خود را با این عقیده که در آب این چشمه خاصيتي است که فرش را خوب تميز و ‌روشن‌تر و پرجلاتر مي‌سازد ، در آب چشمه‌علی مي‌شستند .


عکس ها و تعریف های این چشمه رو خیلی شنیده و دیده بودم و خیلی هم دلم میخواست برای دیدنش از نزدیک برم . بعد از مدتها انتظار موقعیتش پیش اومد و رفتم برای دیدنش . انتظار داشتم که این مکان در فضایی باز قرار گرفته باشه و محافظت زیادی ازش بشه . اما وقتی پرسان پرسان بالاخره اونجا رو پیدا کردم , میتونم بگم تا حد زیادی تو ذوقم خورد . دیواره جنوبی چشمه رو با سیمان درست کرده بودن و محوطه سازی بسیار کژ سلیقانه ای شده بود . دور تا دورش رو هم خونه ساخته بودن طوریکه محوطه چشمه در بین خونه ها مدفون بود تا حد زیادی . عده زیادی هم از مردم دورش جمع شده بودن و مسخره بازی در میاوردن و یا سنگ داخل آب مینداختن . تنها چیزی که باعث میشه شما در اون مکان کمی جوگیر بشین , حضور سنگ نوشته ای در دل صخره بود و دیواره بالایی اون و صخره صاف کف که گذشته های دور رو تداعی میکنه . زمانیکه آب ارزش بسیار بالایی داشت و برای حفظ کردنش لابد کلی خون ریخته شده بود و جنگ های زیادی صورت گرفته بود و یا مردمی که هر روزه برای استفاده از آب این چشمه به این مکان می اومدن و یا شاید در زمان های بسیار دور , محلی بوده برای پرستش ... درست زیر صخره بسیار بزرگ , آب صافی میجوشید و می اومد بیرون . به نظر خیلی زلال میرسید اما دیواره جلبک گرفته و محیط کثیف و سبز لجنی اطرافش , این حس رو ایجاد میکرد که آب چشمه در واقع آب فاضلاب هست . با این همه دیدن این چشمه رو به همه توصیه میکنم .. بخصوص در فصل تابستان که چشمه میشه پر از بچه هایی که توی آب چشمه آب بازی میکنن و محیط جالبی رو ایجاد میکنه ..

چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶

The Mosque And Seminary Of Sepahsalar - مسجد و مدرسه سپهسالار

در سال 1251 خورشیدی میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی , صدر اعظم ناصرالدین شاه ملعون عیاش و برادرش مشیرالدوله دستور ساخت مسجدی رو دادن که حالا جزو زیباترین و بزرگترین بناهای مذهبی شهر تهران به شمار میاد . این مسجد در زمینی به مساحت 16 هزار متر و در دو طبقه بنا شده . طراحی مسجد رو میرزا مهدی خان شقاقی معروف به ممتحن‌ الدوله به عهده گرفت و معمار اون میرزا ابوالحسن قمی بود. ساخت هسته اصلی بنا نزدیک به پنج سال به درازا کشید اما عمر سپهسالار چندان نپایید تا مسجد ساخته شده رو به چشم ببینه . در دوره‌های بعدی‌ ، تکمیل بخش‌هایی از مسجد همچنان ادامه یافت . در سال ۱۳۲۰خورشیدی در محل گل‌خانه قدیمی‌، تالاری ساخته شد که امروز مجموعه دارالقرآن در اون قرار گرفته . در سال ۱۳۴۲خورشیدی استاد لرزاده تغییراتی در شبستان زمستانی ایجاد کرد و در سال ۱۳۷۵ خورشیدی هم مهندس سعیدی گنبد اصلی رو مرمت کرد . سوای معماری باشکوه این بنا , اهمیت این مسجد در کتابخانه‌ مسجد هست که در همون سال ساخت مسجد , سپهسالار با خرید کتابخانه‌ ۴۰۰۰ جلدی اعتضاد السلطنه و انتقال کتابها به کتابخانه مسجد به یادگار گذاشته . در حال حاضر گنجینه‌ای با بیش از ۴۲۰۰ کتاب خطی و نزدیک به ۱۰۰۰۰ کتاب چاپ سنگی در این کتابخانه‌ وجود داره که در دنیا بی نظیر هستن . طراحی این مسجد با الهام از بهترین نمونه‌های پیش از خودش همچون مسجد سید و مسجد حکیم یا مسجد جامع اصفهان ‌، بوده و تلفيقی از سبک معماری مساجد ايراني و مساجد شهر استانبول مخصوصن مسجد ایاصوفیه . حياط مربع مدرسه سپهسالار شامل چهار ايوان و انبار میشه . اين حياط 62 در 63 متري هست كه از چهار جهت در دو طبقه ساخته شده و 60 حجره در دو طبقه برای سكونت طلبه ها در اون تعبیه شده . شبستان تابستاني بزرگترين و دیدنی ترین فضاي مسجد به شمار میره و در واقع اين قسمت از بنا موجب فرق اون با ديگر مساجد شده و در واقع میشه گفت آخرين شاهكار معماري دوره سنتی بشمار میاد . این مدرسه و مسجد در میدان بهارستان تهران در جنوب مجلس شورای ملی قرار گرفته .

ادامه عکس ها ...

قبل از هر چیز لازمه که اعترافی انجام بدم . البته این کار رو برای بیشتر کارهام باید بکنم چون خیلی از کارها رو پنهانی انجام دادم ! به هر حال ایرانه و ... برای گرفتن این عکس ها شرمنده م از این کارم اما به دلایل تاریخی و ارزشی که این محل داره و اینکه خیلی از ایرانی ها بزرگی و شکوه این محل رو نمیشناسن و نمیدونن , لازمه بود که بطور کامل اونو عکاسی کنم و روی اصفهانی ها رو کم کنم !! ضمن اینکه به دلیل حساسیت سیاسی و محل رفت و آمد بعضی افراد سرشناس دولتی و مجلسی و ... جزو اماکن عکاسی ممنوع هم به شمار میرفت و در سرتاسرش تابلوی عکاسی ممنوع چسبونده بودن ! برای گرفتن عکس ازش نیاز به مجوز بود ! برای تهیه مجوز با کلی کارهای جعل و زبون بازی و رفتن به سازمان اوقاف و ارشاد و دم کلی حاج آقا و آخوند و ملا رو دیدن , موفق شدیم که مجوز عکاسی از این محل رو بگیریم . زمانی که آماده گرفتن عکس از این مکان میشدم , انتخابات جنجالی سال 1388 اتفاق افتاد و جو امنیتی باعث شد که تمام مجوزها باطل بشه . با این همه شش ماه بعد از این جریان دوباره به قصد عکاسی رهسپار شدم و باز با کلی ترفند و کلک تونستم حاج آقای مسئول رو راضی کنم بذاره عکس بگیرم . ورود خانم ها به داخل این محوطه بدون پوشش چادر ممنوع هست و برای رفتن به داخل باید حتمن چادر به سر کنین ! ظهر که میشه مسجد مدرسه به روی عموم باز میشه و سیلی از مردم و رهگذران وارد میشن برای خوندن نماز که تیپ بیشتر اونها مورد داره و همگی از برادران و خواهران ارزشی هستن !! زمانی که به جلوی این مدرسه میرسین , بزرگی و ابهت ساختمان شما رو میگیره بخصوص مناره های بسیار بزرگش . تصور کنید مسجدی رو در اندازه غول آسا ساخته باشن .. طاق های بسیار بلند و بزرگ و مناره های بسیار بزرگ و کاشی کاریهای بسیار زیبا و سر ستون ها و سنگ هایی که با دست تراشیده شدن در ابعاد بسیار بزرگ همگی جزو شاهکارهای معماری ایرانی به شمار میان . از در اصلی که رد میشین , وارد یک دالان بسیار بزرگ میشین و سپس وارد حیاط بسیار بزرگ مدرسه . فضای بسیار بزرگی رو اختصاص دادن به حیاط . دور تا دور مدرسه حجره ها قرار گرفتن و حس جالبی رو به شما میده . جالب اینه که در روی کتیبه ها و کاشی کاری هایی که دور تا دور حیاط هست , عباراتی در مدح ناصرالدین شاه نوشته شده که بعضی قسمت ها رو کندن و بعضی جاها از دستشون در رفته و باقی مونده که حتا خود نگهبان مدرسه هم با تمسخر و افسوس اینها رو میگفت . مجوز من فقط برای این بود که از چند نمای بیرونی حیاط عکس بگیرم و بعد هم برم . تا این حد بصورت شفاهی به من اجازه داده بود جناب حاج آقا ! اما من از فرصت نماز ظهر و خلوتی نسبی استفاده کردم و با کلی ترس و لرز تمام قسمت ها رو عکاسی کردم . طلبه هایی که اونجا بودن هم زل زده بودن به من و عکس گرفتنم . گاهی آدم هایی هم می اومدن و رد میشدن و می ایستادن و پرسشی میکردن که داری چیکار میکنی و مجوز داری یا نه و میرفتن ! ظاهرشون نشون میداد اطلاعاتی باشن و یا از حراست .. که ترس من رو بیشتر میکرد ! با این همه تونستم از حجره های طبقه بالا و ایوان ها و حتا شبستان داخلی مسجد و بام رو هم عکس بگیرم و به سرعت باد برم بیرون . تنها افسوسی که برای این بنای زیبا میشه خورد اینه که گنبد اصلی اون در حال ویرانی هست و کارهایی که برای مرمتش دارن انجام میدن بدتر بهش آسیب زده ! در عکس ها به روشنی دیده میشن ! تنها نمای اصلی مونده بود که اون رو هم به دلیل وجود دوربین های زیادی که در خیابان قرار داده بودن نمیخواستم علنی انجام بدم . تو فکر این بودم که چطور نما رو عکاسی کنم که چشمم به اتوبوس هایی افتاد که روبروی مدرسه پارک کرده بودن . رفتم به اون سمت و از راننده یکی از اتوبوس ها خواستم بذاره سوار بشم و از داخل اتوبوس عکاسی کنم . گویا دل خوشی هم از اونها نداشت که خیلی همکاری کرد و دنده عقب گرفت و زاویه خیلی خوبی رو برام ایجاد کرد و تونستم بدون زحمت و ترس چند پانوراما بگیرم و برم .. ! نکته مهم دیگه ای که باید بگم اینه که , تمام عکس ها رو با فرمت RAW گرفتم و تک تک اونها ادیت شده هستن و وقت و زمان خیلی زیادی رو صرفشون کردم تا بتونم چنین کیفیتی رو به دست بیارم و امیدوارم از دیدنشون لذت ببرین . این تصاویر برای اون دسته از کسانی که ادعا میکنن تهران مسجدی نداره و تاریخی نداره میتونه تو دهنی خوبی باشه که در قلب تهران مسجدی با این بزرگی و زیبایی قرار گرفته که چشم ها رو خیره میکنه . حتمن یکبار هم شده برای دیدنش برین . بزرگیش آدم رو میگیره ..
 

پنجشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۶

The Adrian Temple Of Tehran - آتشکده آدریان تهران

آتشکده آدریان , یکی از مهمترین و قدیمی ترین آتشکده شهر تهرانه که در سال 1296 خورشیدی بنا شده و جزو یکی از آثار زیبای معماری شهر تهران به سبک پهلوی به شمار میاد . این آتشکده متاسفانه نیاز به تعمیرات اساسی داره که هیچ نهادی حمایت از بازسازی اون رو هنوز به عهده نگرفته . این آتشکده در تهران , تقاطع خیابان شاه و قوام السلطنه , پایین تر از لانه شیطان بزرگ ، سفارت روسیه , کنار دبیرستان فیروز بهرام قرار گرفته .

ادامه عکس ها ...

خیلی دلم میخواست میتونستم آتشکده زرتشتی ها رو ببینم . عکس هاش رو توی اینترنت دیده بودم ولی از نزدیک موقعیتش پیش نیومده بود برام . زمانی که شروع به عکاسی از ساختمان های مختلف کردم ، اینجا هم در ذهنم بود و با کمی گشتن پیداش کردم . فقط مونده بودم که چطور میتونم برم داخلش . در چوبی بزرگ و قدیمی ای روبروم بود و زنگ هم که میزدم کسی جواب نمیداد . داشتم منصرف میشدم که برگردم و یهو یه پیرزن پیداش شد و با چهره خندان و مهربونی گفت میخوای بری تو ؟ گفتم آره . گفت در اینجا به روی همه بازه .. هل بده برو تو .. فکر کردم از این تیپ های مذهبیه که توهم دارن .. ولی خودش در رو با زور هل داد و در باز شد و رفتیم تو . در خیلی سنگین بود و دو نفری به زور تونستیم بازش کنیم . وارد که میشی , یه راهروی کوچکی هست و در کنارش دفتر آتشکده قرار گرفته . خانمی سرپرست اونجا بود که اسمش رو فراموش کردم . ازش اجازه خواستم برای عکاسی و گفت میتونی بگیری بجز قسمتی که آتش مقدس رو نگهداری میکنیم ! بعد از عبور از راهرو , به محوطه بزرگی میرسی که یک حوض جلوت هست و روبروش هم ساختمان اصلی آتشکده . معماریش و سر ستون هاش شبیه تخت جمشید هست و دوره پهلوی اول . بالای ساختمون سنگ نوشته ای قرار گرفته و سال ساخت رو نوشته . چیزی که خیلی جلب توجه میکنه تمیزی اونجاست . در مقایسه با مسجدهای مسلمون ها که کثافت از سر و کولش بالا میره و همه چیز با بد سلیقگی قرار گرفته و بی نظمی موج میزنه , در اینجا همه چیز پاک و تمیز و با سلیقه و نظم خاصی قرار گرفته بود . از نظر حس درونی هم احساس خوشایندی بهت دست میداد . یه فضای سبک و آرامش بخش .. مثل مسجد خبری از اذان و قرآن که آدم رو یاد مرگ و جنازه می اندازه و آدم های کثیف و ژولیده و یا کسانی که برای دستشویی واردش شدن نبود ! مردها و زنهایی که توی حیاط قدم میزدن , آرامش داشتن و مردها لباس سفید به تن داشتن و پاکیزه و همگی هم با لبی خندون و صورتی مهربون . پیشنهاد میکنم حتمن یکبار هم شده به دیدن آتشکده برین . روزی روزگاری آیین ما هم زرتشتی بود , آئین مهر و انسان دوستی و صلح جویی ! نه آیینی ضد بشری و جهاد فی سبیل الله و تشویق به قتل و کشت و کشتار برای به کرسی نشوندن نژاد برتر مسلمان ها !! به امید بازگشت به اون روزگاران ... 

یکشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۶

The Great Market Of Tehran - بازار بزرگ تهران

بازار بزرگ تهران نبض اقتصاد ایران رو در دست داره و قیمت های انواع کالاها در واقع در اینجاست که تعیین میشه و نه دولت و نه هیچ ارگانی در ایران قادر به رقابت یا مخالفت با بازاریان نیست . اعتصاب و یا مخالفت بازاریان به معنی تورم شدید و یا قطع شدن شریان انتقال کالا به سایر قسمت های ایران میشه و همچنین در موارد شدیدتر سقوط دولت رو در پی خواهد  داشت . چطور که در تاریخ معاصر ایران شاهدیم بازاریان تهران نقش بسیار مهمی داشتن و بارها و بارها باعث و بانی بسیاری از حوادث تاریخی در کشور ما شدن مانند مشروطیت و کودتای سال 1357 خورشیدی در ایران و بسیاری حوادث دیگه . در واقع بازار تهران اهرم فشاری موثر بر ضد دولت های حاکم از زمان قاجاریه تا به حال بوده که متاسفانه چون تمایلات این گروه فشار از جنس مذهبی هست , اقدامات اونها هم به نفع مردم موثر واقع نشده ! در واقع یکی از دلایل رخ دادن کودتای سال 1357  در ایران و خیانتی که به ملت ایران شد , پشت پرده هدفی بود که محمدرضا شاه فقید قصد داشت نبض بازار رو خودش در دست گرفته و از نفوذ بازاریان در سیاست و اقتصاد کم کنه و پایه های بازار رو با ساخت فروشگاههای زنجیره ای مانند فروشگاه کوروش و سپه و ... به لرزه در آورد و که منجر به طغیان بازاریان شد که در راس اونها ملایان و روحانیت خائن قرار داشتن و در نهایت باعث سرنگونی رژیم پر شکوه شاهنشاهی در ایران و روی کار آمدن اسلامیون شد . در مورد تاریخچه ساخت بازار بزرگ تهران در کتابهای جهانگردانی که به ایران سفر کردن شخصی انگلیسی به نام سر توماس هربرت در زمان صفویه به تاریخ 1066 خورشیدی توصیفی از بازارهای بدون سقف تهران کرده . اما ساخت و ساز و پی ریزی اصلی بازار تهران در دوران فتحعلی شاه قاجار آغاز و در دوران محمد شاه و ناصرالدین شاه به اوج خود رسید و تا به امروز هم تغییرات چندانی در بازار ایجاد نشده و تنها بعضی از ساختمان های قدیمی بازار تخریب و به جای اونها مغازه های جدید ساخته شده . محدوده بازار تهران از شمال شامل  :
چهارراه گلوبندک به سمت شرق تا چهارراه سیروس و سپس به سمت جنوب تا میدان مولوی و سپس به سمت غرب تا میدان خیام و سپس به سمت شمال دوباره تا چهارراه گلوبندک میشه . با وجود آتش سوزیهای گسترده و خطر ریزش ساختمان ها به علت فرسودگی شدید و نداشتن دسترسی آتش نشانی به بازار به علت تنگ بودن کوچه ها , باز هم بازاریان رضایت به ترمیم و انتقال بازار به مکان دیگه رو نمیدن و محدوده بازار تهران مانند بمبی هست که هر زمان امکان داره منفجر و باعث فاجعه بزرگی بشه . محدوده و نوع معماری بازار تهران بسیار فرسوده و خطرناک و قدیمیه و بازاریان نسل اندر نسل در اونجا ساکن هستن و کسی تمایلی به فروش حجره ش نداره و محدوده داخلی بازار مثل تار عنکبوت در هم پیچیده و گره خورده ای شده که انگار گشایشی براش نیست . بازار تهران به بخش های متفاوتی تقسیم شده به نام های  :
سراها , پاساژ ها , تیمچه ها , حجره ها , دالان ها , بازار و بازارچه ها , گذرها , و مراکز تجاری جدید . که هر کدوم اونها تاریخچه جالبی داره . قیمت های مغازه ها و حجره ها در بازار تهران نجومیه بطوریکه طبق گفته خود بازاریان , در بازار قیمت ها کیلویی عرضه میشه و عرف فروش هم به این صورته که خریدار و فروشنده به جای رفتن به دفترخانه اسناد رسمی , سراغ ریش سفیدان بازار رفته و تعیین قیمت میکنن و سپس بعد از توافق به محضر میرن . گران ترین بخش بازار , سرای جواهرفروشان با متری 140 میلیون تومان و ارزان ترین بخش , بازار سلطانی با متری 80 میلیون تومان برآورد شده که هر سال قیمتش بالاتر میره . این قیمت گذاری رو در مقایسه با نرخ امروز مسکن در ایران که به بالاترین حد خودش رسیده یعنی متری 6 میلیون تومن در بالای شهر مقایسه کنید متوجه ارزش هر وجب از زمین های بازار میشید ! در تاریخ معاملات بازار رقم های جالبی به چشم میخوره . یک دهنه مغازه 2 متری به مبلغ 350 میلیون تومان معامله شده و یا یک مغازه 60 متری به مبلغ 4 میلیارد تومان معامله شده . نیمی از قسمت های بازار تهران ورثه ای و وقفی هستن و تنها نیمی از اونها دارای مالکیت شخصی . اجاره حجره ها و مغازه های بازار هم سالانه بطور متوسط 18 میلیون تومان تعیین میشه . مالیاتی که شهرداری از بازاریان میگیره هم بر اساس مرغوبیت محل تنظیم میشه و بطور متوسط برای یک مغازه 2 متری سالانه 400 هزار تومان مالیات نوشته میشه که در عمل قرونی مالیات به دولت پرداخت نمیشه . در این سالها با فشار دولت به بازاریان , مالیاتی که پرداخت میشه از کشیدن اون بر روی اجناس و از جیب مشتری بصورت جداگانه و خالص و سوا از نرخ خود کالا دریافت و به دولت داده میشه !  در واقع یکی از خیانت هایی که بازاریان به مردم کردن و میکنن و فقط به فکر پر کردن جیبشون هستن , همراهی اونها با کودتاچیان اسلامی خواه بود و در پی موفقیت , پاداشی که به اونها داده شد , معافیت اونها از پرداخت هر نوع مالیات به دولت بود تا سالهای سال .. این در صورتیه که در ایران کارمندان دولت و کارگران و .. موقع دریافت حقوقشون , اتوماتیک و قبل از دریافت پول , از حقوقشون مالیات کم میشه !!!
در گذشته بازار تهران ، هم محل کسب و کار و هم محل اقامت بازاریان سرشناس بود ولی امروزه تنها کارگران در بازار اقامت دارن و نیمی از بازاریان به شمال شهر کوچ کرده و باقی در محلات جنوبی شهر همچنان ساکن هستن . از نواحی بسیار قدیمی بازار میشه به پاچنار اشاره کرد که امروزه خرابه هایی از اون باقی مونده و مرکز جرم و جنایت و فروش مواد مخدر و فحشا به شمار میاد و تداعی کننده محله بدنام جمشیده در یادها . این محل یکی از خطرناکترین و بدنام ترین محلات باقی مانده تهران قدیمه که حتا پلیس هم از حضور در اونجا خودداری میکنه . گذر لوطی صالح و حمام چال و بازار امیر و بازار عباسی و چهارسوق بزرگ و کوچک و بازار بین الحرمین و سرای حاجب الدوله و بازار کفاشان و مسگران و آهنگران و چرم و لوازم تحریر و جواهرفروشان و مساجدی مثل مسجد جامع یا عتیق و مسجد شاه و امامزاده های قدیمی ای مثل امامزاده زید و امام زاده سید ولی و ... از جمله مکان های تاریخی و قدیمی بازار تهران هستن که دیدنشون خالی از لطف نیست . از ویژگی های جالب بازار تهران اینه که قیمت تمام اجناس و کالاها و حتا مواد خوراکی , در بازار تهران یک سوم کمتر از سایر مناطق تهران هست و تمام فروشندگان و بقالها و ... اجناس فروشگاههاشون رو از بازار به قیمت ارزان تهیه و گرانتر به مردم میفروشن  . جالب اینکه حتا بخشی از بازار اختصاص به فروش شکلات ها و تنقلات خارجی بصورت عمده داره . کسانیکه تحمل شلوغی و دوری بازار رو دارن میتونن با خرید از این مکان وسیع و پیچ در پیچ , تازه ترین و بهترین اجناس رو به قیمت ارزان تهیه کنن ضمن اینکه با بازسازی هایی که توسط شهرداری تهران در محدوده ارگ قدیم تهران که بازار هم جزو اون هست شده , این محل بسیار زیبا و دیدنی و خلوت شده و ورود اتومبیل و موتور به این محدوده ممنوع  , درشکه هایی رو شهرداری آورده و مردم رو سوار میکنن و مکان هایی برای کرایه دوچرخه اختصاص داده شده به سبک کشورهای اروپایی که میتونه گشت و گذار شما رو لذت بخش تر بکنه . همچنین وجود چلوکبابی های معروف بازار مثل شمشیری و اسلامی و دیدن از کاخ تاریخی گلستان در محدوده بازار هم خالی از لطف نیست .. نکته خیلی عجیب و جالب بازار تهران اینه که هیچ نقشه دقیقی برای بازار تهیه نشده و نقشه های موجود هم چندان دقیق نیستن . به همین دلیل باید پرسان پرسان به جاهایی که علاقه دارین برین .

ادامه عکس ها ...

بازار منو همیشه یاد سریال بسیار زیبای هزاردستان میندازه . خاطره ای که از بازار رفتن دارم مربوط میشه به کودکیم که گاه گاهی به همراه مادر و مادربزرگم و خاله م میرفتیم بازار . برامون هم جالب بود و هم متفاوت ! جالب برای اینکه کلی چیزهای جالب اونجا بود که برامون جذاب بود . متفاوت از این نظر که محیط بسیار شلوغ و کثیفی بود که باعث کلافگی میشد و ترس از گم شدن و .. بعدها که خودم میرفتم اونجا , بیشتر ازش خوشم می اومد اما ارتباطی هرگز نتونستم با اون محیط برقرار کنم . محیطی که فقط انرژی منفی و کاسب کارانه برش حاکمه که زیاد هم جالب نیست و با دروغ و ریا همراهه . سالها طول کشید تا تصمیمی که داشتم برای عکاسی از بازار عملی بشه . اما در عمل باز هم نتونستم اونطور که میخوام عکاسی کنم . محیط بسیار شلوغ و تنگ و تاریک و بسته نمیذاشت به سادگی عکس بگیرم و دائم یا تنه میخوردم و یا قسمت هایی که میخواستم اونقدر آدم جلوش بود که کادر از بین میرفت . شاید ده بار به بازار رفتم و تنها تونستم نماهای خاصی که با جمعیت جذابیت داشتن رو تهیه کنم . در آخر یک روز تعطیل که همه بازار تعطیل بود از صبح زود رفتم بازار . بازار بدون جمعیت مثل شهر طاعون زده میمونه .. سوت و کور و خلوت و کمی ترسناک ! به هر حال تمام این عکس ها نتیجه یازده بار رفتن و اومدن به بازار بوده و هنوز هم راضی نیستم چون بعضی مکان ها در بازار بود که اجازه ورود به اونها بهم داده نشد و یا بسته بودن و یا مخروبه شده بودن و حتا ناپدید ! برای نمونه خیلی دنبال باقیمونده حصار شاه طهماسپ گشتم که فقط به اندازه دو متر اون باقی مونده و نتونستم پیداش کنم .. نیاز به یک راهنمایی داشتم که بازار رو مثل کف دست بشناسه که وجود نداره .. امیدوارم با دیدن این عکس ها خاطرات گذشته شما تا حدی زنده بشه , این عکس ها آخرین نماها از بازار سنتی تهران هستن و در آینده ای نه چندان دور همه اینها از بین میرن و نابود میشن ...

Melli Bank Of The IRAN - بانک ملی ایران

کلنگ ساخت ساختمان مرکزی بانک ملی ایران در سال 1300 خورشیدی زده شد و در سال 1310 به بهره برداری رسید . مهندس معمار این ساختمان هنریش آلمانی بود که به دستور رضاشاه بزرگ به ساخت این ساختمان همت گماشت . این ساختمان نمادی از اولین بناهای دوران رضاشاه به شمار میاد که تلفیقی از معماری باستانی ایران یا هخامنشی و معماری اروپایی سبک باروک می باشد . بانک ملی ایران کار خودش رو بطور رسمی در تاریخ سه شنبه ۲۰ شهریور ماه سال ۱۳۰۷ خورشیدی در تهران آغاز کرد . رضاشاه بزرگ , در زمان ساخت بانک ملی گفته بود که تاسیس بانک ملی ایران یکی از آرزوهای دیرینه ملّت من و شخص من بوده و محمدرضا پهلوی هم گفته بود : تاسیس بانک ملّی ایران یکی از پایه های حقیقی استقلال ایران بود که به حقیقت پیوست . هر چند در سالهای اخیر این بانک به علت همکاری با دولت در برنامه های اتمی حکومت ایران مورد تحریم تمام کشورهای دنیا قرار گرفت . اولین مدیر عامل بانک ملی ایران دکتر کورت لیندن بلات آلمانی بود که به همراه فوگل معاونش و ۷۰ کارشناس امور بانکی از آلمان به ایران وارد شدند تا به امورات بانک ملی رسیدگی کنن . بانک ملی ایران کار خودش رو با سرمایه اولیه تنها دو میلیون تومان شروع کرد . بانک ملی ایران با سه شعبهٔ مرکزی واقع در خیابان فردوسی ، شعبه بازار تهران واقع سبزه میدان و کنار کاخ گلستان و شعبه بندر بوشهر کار خود را آغاز کرد . اولین شعبه این بانک در خارج از کشور در شهر هامبورگ آلمان در سال ۱۳۲۷ خورشیدی آغاز به کار کرد و بعدها در بیشتر کشورهای جهان شعبه ای ایجاد کرد . امروزه بانک ملی ایران یکی از بدنام ترین بانک ها با بدترین خدمات ممکن به مردم شناخته شده و مردم تنها از روی اجبار برای پرداخت قبض های دولتی و مالیاتی و جریمه ها و گذرنامه ها و ... به این بانک مراجعه میکنن و همیشه در شعبه های این بانک صف های طولانی و توجه نکردن کارمندان بانک به مردم و بی نظمی شدید و بی احترامی به مردم دیده میشه که همین مسائل باید رویکرد مردم به سمت بانک های خصوصی شده که اگر حمایت های دولت از بانک ملی نبود , این بانک سالها قبل ورشکسته شده بود ! شعبه مرکزی بانک ملی در خیابان فردوسی روبروی سفارت آلمان و کوچه برلن قرار گرفته . معماری ساخت این ساختمان تخت جمشید رو در ذهن تداعی میکنه .

ادامه عکس ها ...


برای گرفتن عکس از این بانک هر کاری که کردم موفق نمیشدم و نیاز به مجوز بود و حتا تهدید شده بودم که اگر دوربین به دست جلوی بانک توسط ماموران دیده بشم , دوربینم رو ضبط میکنن و احتمالن دستگیر هم میشم ! با این همه بیدی نبودم که از این بادها بترسم و با کمی فکر کردن متوجه شدم که روزهای پنج شنبه این بانک ساعت 12 ظهر تعطیل میشه و بعد از اون تا روز شنبه نگهبان وجود نداره . این شد که یک عصر پنج شنبه رو برای شکار انتخاب کردم و با سرعت خیلی زیاد و کمی هم بی دقتی عکس ها رو تهیه کردم . به دلیل مناسب نبودن زمان عکاسی و در اوج بودن خورشید , بعضی از عکس ها زیاد جالب نشدن و مجبور به ادیت های زیادی شدم ! قسمت های زیبای این ساختمان به نظر شخص من ، نقش فروهر در بالا و ستون های سنگی و شیرهای کناری اون هستن که نمای جالبی رو ایجاد کردن ..

پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۶

Sadeq Hedayat House - خانه صادق هدایت

خانه صادق هدایت در خیابان سعدی ، جنوب شرقی بیمارستان امیر اعلم ، خیابان هدایت پلاک یازده ، کنار خانه سفیر دانمارک واقع شده . این خانه به دستور اعتضاد الملک یکی از اشراف دوره قاجار ساخته شده و نوع معماری اون متعلق به اواخر دوران قاجار هست . در دهه پنجاه خورشیدی دفتر شهبانو فرح پهلوی به فکر افتاد بود موزه ای برای صادق هدایت ایجاد کنه . برای این کار ، خانه پدری هدایت خریداری شد و وسایل شخصی ش رو از بازماندگان صادق هدایت گرفتن که به جریان انقلاب خورد و مساله کنار گذاشته شد . بعد از انقلاب ملک مصادره شد و در اختیار دانشگاه علوم پزشکی تهران قرار گرفت ‌. سپس ، به عنوان مهدکودک کارکنان بیمارستان و سپس به عنوان انبار بیمارستان مورد استفاده قرار گرفت . از ساختمان همچنان بعنوان انبار استفاده میشه . در سال 1381 خورشیدی برادر زاده صادق هدایت ، جهانگیر هدایت به نوع کاربری این خانه توسط دانشگاه علوم پزشکی اعتراض کرد و در صدد پس گرفتن خانه و تبدیل اون به موزه شد اما موفق نشد و این ملک همچنان در تصاحب دانشگاه قرار داره . اینطور که به نظر میاد این خانه به دلایل سیاسی به روی عموم بسته ست در صورتیکه اگر این خانه متروکه و قدیمی تبدیل به موزه میشد بازدید کنندگان و درآمد بسیاری برای مالکان ایجاد میکرد . به امید روزی که این خانه تبدیل به موزه بشه ..

 


ادامه عکس ها ...

از صادق هدایت چیز زیادی نمیدونم و هیچ کتابی هم ازش نخوندم . فقط اینکه در خانواده ما به نویسنده ای دیوانه معروف بود که خودکشی کرده و از کودکی میشنیدم که همه ازش بد میگفتن . اما اونقدر تعریف ازش شنیده بودم که باعث بشه برم دنبال جایی که زندگی میکرده . بخصوص که از پاتوق هاش در خیابان نادری شنیده بودم و ارتباطش با نویسندگان و روشنفکران اون روزگار و گاه متن هایی که ازش میخوندم و به نظر جالب می اومد .. سالها قبل هم در مجله بسیار پر بار اطلاعات هفتگی مصاحبه ای با برادر صادق هدایت شده بود و گله هایی که کرده بود که به یادم مونده بود . در جریان عکاسی از بناهای دیدنی تهران , این خانه تاریخی هم جزو لیستم قرار گرفت و به سراغش رفتم . متاسفانه موفق نشدم به داخل این خانه وارد بشم و کسی در رو باز نکرد و تنها عکس هایی که میبینین , از نمای بیرونی اون هست و نقاشی های زننده ای که بر پیکر دیوارهای این خانه تاریخی زده شده تا نشون بده ایرانی ها چطور آثار تاریخیشون رو حفظ میکنن و چقدر به هنرمندان و مشاهیرشون ارزش قائلن ...

دوشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۶

Lotf Ali Khan Zand Tomb - آرامگاه لطفعلی خان زند

شاید کمتر کسی بدونه که آرامگاه لطفعلی خان زند , آخرین پادشاه دوره زندیه در تهران و اون هم در یک امامزاده کوچک و بی اهمیت به نام امامزاده زید در بازار بزرگ تهران قرار گرفته . جایی که نه تابلویی داره و نه نوشته ای و خیلی ها در طول روز به اون امامزاده میرن و میان بدون اینکه با خبر باشن در کنار اون امامزاده گور یکی از بزرگان ایران زمین قرار گرفته که شهرت و ابهتش کم از پهلوانان شاهنامه نیست و در همون مدت کوتاه از سلطنتش , دلاوری هاش در مقابل اخته خان یا خاجه تاجدار , جاودان شده . لطفعلی خان زند در سال 1148 خورشیدی در شیراز متولد شد و در سال 1173 در شهر تهران به دستور آغامحمد خان ملعون ابتدا کور و سپس با خفه کردن به قتل رسید . آخرین شاه زند با اینکه سلطنت بسیار کوتاهی داشت اما در همین مدت کم خدمات ارزشمندی هم انجام داده مانند ایجاد راه شوسه ای بین شیراز و بندر عباس که اگر تکمیل میشد باعث رونق و آبادانی جنوب ایران میشد و از نظر معماری بسیار پیشرفته بوده در اون دوران . ساخت سد تنگاب که سدی باقیمانده از دوره ساسانیان بود و ترمیم آرامگاه های سعدی و حافظ در شیراز همگی خدماتی بودن از این آخرین شاه دلاور زند . زیبایی و هنر دوستی و دلاوری و طبع شعر لطفعلی خان بسیار معروف بوده شعر زیر رو در زمان اسارتش سروده که بسیار زیباست :

یا رب ستدی مملکت از همچو منی
دادی به مخنثی ، نه مردی نه زنی
از گردش روزگار معلومم شد پیش تو
چه دف‌ زنی چه شمشیر زنی

امروزه آرامگاه لطفعلی خان زند تبدیل به انبار امامزاده شده ! در صورتیکه در بسیاری از کشورها حتا آثار و باقی مانده های بدنام ترین و پلید ترین اشخاص رو هم نگه میدارن و موزه میکنن و عبرت مردمان میکنن و از تخریب اونها جلوگیری و اونوقت در ایران , مشاهیر ایران زمین رو که سابقه و دودمان و خدماتشون زبانزد بوده تبدیل به انبار میشن و پنهان از مردم نگه میدارن و بناهایی جعلی به نام امامزاده میسازن و قلکی پول به نام زریح در اون کار میذارن و با شیادی و کلاهبرداری کردن از مردم نادان و بیسواد , سودهای آنچنانی میبرن .. رو شاید به درستی باید گفت که اهمیت و اعتبار و تاریخچه آرامگاه لطفعلی خان و همچنین خدماتی که برای ایران در مدت کوتاه سلطنتش کرده , بسیار مهم تر و با اهمیت تر از یک امامزاده بی خاصیت و بدون تاریخچه بوده و هست که درش دفن شده . زمانی که از دروازه اصلی سبزه میدان وارد بازار میشین در انتهای مسیر ، سمت چپ تابلویی نوشته شده که مسیر امامزاده زید رو نشون میده . وارد امامزاده که میشین پشت امامزاده در قسمت صحن , در کوچک چوبی ای قرار گرفته که همیشه بسته ست و امروزه تبدیل به انبار شده ! آرامگاه در اون قسمت قرار گرفته . با دیدن وضعیت آرامگاه آدم اینطور تصور میکنه که کینه ای که آغامحمدخان از خاندان زند داشته , تا ابد گریبان لطفعلی خان رو گرفته و حتا با اینکه سالها از اون روزگار گذشته گویا کینه اخته خان دست از سر این خاندان بر نداشته که اینطور با اونها رفتار میشه و در گمنامی به سر میبرن .

بطور خیلی اتفاقی گذرم افتاد به امامزاده زید . داشتم از آینه کاری هاش عکس میگرفتم که پیرمردی بهم گفت از لطفعلی خان هم دیدن کردی ؟ اولین بار بود که میشنیدم آرامگاه داره لطفعلی خان و طبق اطلاعات اشتباهی که در کتاب های تاریخی به خوردمون داده بودن در دوران مدرسه , هرگز اشاره نشده بود که از لطفعلی خان چیزی باقی مونده و آرامگاهش کجاست ! حتا نمیدونستم اصلن چیزی ازش باقی مونده یا نه و تصورم این بود که اگر هم باشه لابد در شیرازه . محلش رو نشونم داد و به اون سمت رفتم . گویا از شانس من بود که در چوبی باز بود و رفتم داخل چند عکس گرفتم و رفتم .. بعدها به هر کسی که گفته بودم و رفته بود با در بسته روبرو شده بود و مثل باقی عکس هایی که گرفتم و همیشه راه ها و درهای بسته به روم باز میشد , این بار هم بهم یاری شده بود .. حس خاصی نداشتم بجز تعجب ! از اینکه چنین شخص مشهوری آیا جاش واقعن در این جای پرته و در گمنام باید باشه ؟ پاسخی که شاید همه میدونیم و به روی خودمون نمیاریم ....